رشدرهبریمقالات شاخصیادداشت

نفرین دانش به شما در ارتباطات درون سازمانی، ‌با مشتری یا مخاطب آسیب رسانده‌است

2 دقیقه زمان تقریبی خواندن

نفرین دانش نام یک پدیده روانشناسی است که می‌تواند ابعاد شخصی و حرفه‌ای زندگی ما – و معمولاً به شکل منفی- را تحت تأثیر قرار دهد. اما این پدیده چیست؟

با وجود اینکه این موضوع قبل‌تر هم مطرح شده بود اما در سال ۱۹۹۰ این موضوع یک آزمایش توسط الیزابت نیوتن، یکی از دانشجویان روانشناسی دانشگاه استنفورد ثابت شد. در این آزمایش افراد به دو گروه تقسیم شدند:

گروه اول که از آن‌ها خواسته شد آهنگ معروفی مانند آهنگ “تولدت مبارک” را انتخاب کنند و آن را با ضرب انگشت روی میز بنوازند و گروه دوم که از آن‌ها خواسته‌شده بود که سر میز گروه اول بنشینند و آهنگ را حدس بزنند. همچنین از گروه اول خواستند تا حدس بزنند که چند درصد از گروه دوم آهنگ را درست تشخیص خواهند داد. اما فکر می‌کنید نتیجه چه بود؟

افراد گروه اول ۵۰٪ اطمینان داشتند که گروه دوم آهنگ را به درستی تشخیص می‌دهند اما در واقعیت نتیجه کاملاً متفاوت بود. در واقع فقط ۲.۵٪ از افراد توانستند درست حدس بزنند. اما این به چه معناست؟ این پدیده که به اسم “نفرین دانش” شناخته می‌شود بیان می‌کند که وقتی‌که ما به اطلاعات یا دانش مرتبط با موضوعی خاص به راحتی دسترسی داریم و آن را می‌دانیم، دچار این باور غلط می‌شویم که پس دیگران هم باید آن را بدانند.

به دلیل این موضوع ما خیلی اوقات به صورت ناخودآگاه فکر می‌کنیم که مخاطب ما هم همان مقدار دانش و اطلاعاتی که ما در اختیارداریم را می‌داند و این موضوع در بسیاری مواقع به سوءتفاهم و ناسازگاری می‌رسد. در شرکت‌ها هم این موضوع خود را هم در ارتباطات درون سازمانی و هم در ارتباط با مشتری و مخاطب نشان می‌دهد. در موارد زیادی مدیر و کارمندان نمی‌توانند با هم ارتباط خوبی برقرار کنند زیرا که هرکدام در فکر خود مسائلی را بدیهی می‌دانند و نمی‌توانند خود را جای شخص دیگر بگذارند و آن را توضیح نمی‌دهند در صورتی که فرد مقابل درکی از آن موضوع ندارد.

از دیگر کسانی که بسیار درگیر این موضوع هستند، مدیران بازاریابی و تبلیغات‌اند. بارها شده است که تبلیغ با کمپینی که در سازمان بسیار مورد تائید بوده و با فکر بسیار برنامه ریزی شده است، نتوانسته نظر مخاطب را جلب کند، اما چرا؟ چون مفهمی که به نظر افراد حاضر در یک شرکت واضح و جالب به نظر می‌رسیده برای مخاطب نه‌تنها جالب بلکه قابل فهم نبوده است.

اما برای اینکه این اتفاق نیفتد چه کاری می‌توانیم بکنیم؟ حتی اگر به این پدیده آگاه باشیم هم، ناخودآگاه درگیر این موضوع خواهیم شد پس بهتر است در کارهای شخصی و حرفه‌ای خودمان راهکارهایی را استفاده کنیم که این مشکل را به حداقل برسانیم. از این روش‌ها می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

  • به موضوعات معمول و روزمره با دید جدید نگاه کنیم
  • مفاهیم ذهنی‌مان را با استفاده از کلمات ساده و مختلف برای همدیگر توضیح دهیم
  • در حرف‌هایمان از مثال‌ها و نمونه‌های شفاف و قابل لمس استفاده کنیم
  • در نهایت داستان‌سرایی را فراموش نکنیم، با گفتن داستان خودمان یا شرکتمان می‌توانیم ارتباط بهتر و درست‌تری با مخاطب برقرار کنیم

برای اطلاعات بیشتر در مورد این موضوع می‌توانید عبارت “Curse of Knowledge” را جست‌وجو کنید.