اهمیتی ندارد چه قدر با انگیزه هستیم، همیشه کارهایی وجود دارند که به دلایل مختلفی مایل به انجامشان نیستیم. کسلکننده بودن، بیهدف بودن، زمانبر بودن، استرسزا بودن و یا اذیتکننده بودن میتوانند از این دست دلایل باشند. در این موقعیتها چگونه خودمان را به ادامه حرکت ترغیب کنیم؟
قدم اول: پیدا کردن دلیل
قدم اول این است که بدانیم ترغیب شدن به معنای یک حس نیست، بلکه ترغیب شدن یک یا چند دلیل است که ما را به انجام کاری وادار میکند. به سادگی میتوان بدون هیجانزده شدن یک کار را انجام داد و برای انجام آن یک «دلیل» کاملا شخصی پیدا کرد.
برای مثال میتوانید یک کار را به دلایل مختلف انجام دهید چرا که:
- اضطرابتان را کاهش میدهد.
- به شخصی که به او اهمیت میدهید نفع میرساند.
- از یک اتفاق بد جلوگیری میکند.
- باعث میشود در مورد خودتان حس بهتری داشته باشید.
- به شما نفع مالی میرساند.
- ذهنتان را پاک کند.
- با ارزشهای شخصیتان در یک راستا است.
- سطح فشار را پایین میآورد.
به نمونههای زیر توجه کنید:
نمیخواهم آن کار را انجام دهم!
اما اگر آن کار را انجام دهم مبلغ خوبی روی حقوق این ماه و ماههای آینده اضافه خواهد شد و نسبت به انتخاب خودم حس خوبی پیدا خواهم کرد.
نمیخواهم آن کار را انجام دهم!
اما اگر آن کار را کامل انجام دهم رئیسم را خوشحال میکند و میزان اضطرابم را در جلسات کاهش میدهد.
نمیخواهم آن کار را انجام دهم!
اما اگر در آن کار پیشرفت کنم در هفته آینده استرس خیلی کمی خواهم داشت و برای جلسه آماده خواهم بود.
حتی اگر دلیل ترغیبکنندهای برای انجام کاری پیدا نکردیم، میتوانیم با نگاه کردن به نتایج احتمالی آن، دلالیلی پیدا کنیم.
قدم دوم: انتخاب استراتژی
قدم دوم برای موفقیت این است که برای انجام کارها یک استراتژی داشته باشیم تا زمانی که احساس بدی داریم، راهنماییمان کند. تعداد این استراتژیها بستگی به کارها و نوع آنها دارد. این روشها و استراتژیها مثل یک ابزار در دستان شما قرار میگیرند و زمانی که نیاز به انگیزه پیدا میکنیم، به ما کمک میکنند.
استراتژی اول: انجام کار به همراه / در کنار افراد دیگر
یکی از این استراتژیها این است که افراد دیگر را در فرآیند انجام کار دخیل کنیم. این فشار اجتماعی مثبت میتواند کمک کند که کار را کامل انجام دهیم. این روش میتواند شامل واگذار کردن یک کار باشد یا انجام آن کار به صورت گروهی. یا در نهایت حضور در جایی که افراد دیگر نیز در آن مشغول کار هستند. برای مثال حضور در یک کتابخانه که همه افراد در آن مشغول کار کردن یا درس خواندن هستند میتواند در ترغیب شدن به انجام کار میتواند موثر باشد. همچنین ارتباط ویدیویی برقرار کردن نیز میتواند بسیار مفید باشد.
استراتژی دوم: انتخاب ترتیب مناسب برای انجام کارها
استراتژیهای دیگری که میتوان درباره آن صحبت کرد بر پایه این است که چطور اقدامات خود را برای انجام یک کار شکل میدهیم. این روشها که در ادامه با یک مثال درباره آنها توضیح میدهیم زمانی به ما کمک میکنند که کمترین رغبت را برای انجام کارها داشته باشیم:
- یک کار پراهمیت را قبل از یک کار کماهمیت قرار دهید. برای مثال شرط بگذاریم که تا زمانی که گزارش را تکمیل نکردهام نمیتوانم ایمیلم را باز کنم.
- یک زمان استاندارد و مشخص در نظر بگیرید. مثلا هر جمعه از ساعت ۲ الی ۳ را به برنامهریزی هفتگی اختصاص دهید و به آن بازه به چشم یک زمان بسیار مهم نگاه کنید.
- بازه زمانی تعهد کاری را کم کنید. مثلا بگویید: من باید ۱۰ دقیقه در روز روی این پروژه کار کنم و بعد اگر میل به ادامه نداشتم، میتوانم آن را قطع کنم.
- هدف را کوچک کنید. مثلا بگویید لازم است به صورت هفتگی یک بخش از این کار را انجام دهم.
- کارها را به یک باره تمام کنید! مثلا برای انجام یک کار یک روز کامل زمان بگذارید و در روزهای آینده با برنامه خلوتتری به انجام باقی کارها بپردازید.
استراتژی سوم: ترکیب کارها
یکی دیگر از روشها ترکیب یک کار ناخوشآیند با یک کار خوشآیند است. مثلا میتوانیم ایجاد و تنظیم یک ارائه سخت و پیچیده را در یک کافه که خیلی به آن علاقه دارید انجام دهید. یا میتوانید کارها را لایهبندی کنید و از انجام آنها لذت ببرید. مثلا زمانی که میخواهید دفتر کار را مرتب کنید، به موسیقی یا پادکست گوش دهید. حتی انجام چند حرکت بدنی در طول انجام فرآیند انجام کار میتواند کمککننده باشد. برای مثال میتوان در طول پیادهروی متن سخنرانی روز بعد را تمرین کرد. این کارها میتواند تا حدی مسخره باشد ولی به شما کمک میکند به طور همزمان دو یا سه کار را انجام دهید.
شاید با استفاده از این استراتژیها نتوانید کارها را با سرعت بالایی به اتمام برسانید. اما میتوانید با اطمینان بالا آنها را به پایان برسانید. همچنین کارهایی که میلی به انجام آنها ندارید را خیلی سادهتر انجام خواهید داد.