نویسنده این مقاله، جیمز کوریر (James Currier)، مدیر شرکت سرمایهگذاری NFX است. این شرکت در مرحله بذری (Seed) سرمایهگذاری میکند و دفتر مرکزی آن در سانفرانسیسکو قرار دارد. اما او پیش از فعالیت در این شرکت، در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ مدیریت وبسایتی به نام Tickle.com را برعهده داشت که بزرگترین وبسایت تست روانشناسی در جهان بود.
در این زمان، آنها به دنبال ایجاد سیستمی برای درک انگیزههایی در انسان بودند که باعث وایرال شدن یا انتشار گسترده محصولات در اینترنت میشود. پس از سالها مطالعه بر روی پژوهشهای روانشناسی و انجام آزمایشهای مختلف، به ۲۷ انگیزه انسانی رسیدند که بسیاری از آنها دلایل به اشتراک گذاشتن یک محصول توسط مردم در اینترنت را نشان میداد. آنها با کار بستن هر آنچه یاد گرفته بودند، توانستند تعداد کاربرانشان را در مقایسه با جمعیت یک میلیارد نفری در اینترنت به بیش از ۱۵۰ میلیون برسانند. در واقع این کار یکی از بزرگترین داستانهای موفقیت آنها در شبکههای اجتماعی بود.
با موفقیتی که بهدست آورده بودند تلاش کردند آموختههای خود را برای کمک به رشد استارتاپها به کار گیرند. تاکنون هم به ۱۲ شرکت از جمله پوشمارک (Poshmark) و گودریدز (Goodreads) کمک کردهاند که تعداد کاربرانشان را به حداقل ۱۰ میلیون برسانند. نتایج تلاشهای آنها نشان داد که دو عامل روانشناسی انگیزشی (Motivational Psychology) و زبان از مهمترین دلایل وایرال شدن است.
در این مقاله قصد داریم ۸ انگیزهای که باعث به اشتراک گذاشتن یک محصول یا محتوا توسط افراد در اینترنت میشود به شما معرفی کنیم. با آگاهی از این انگیزهها شما میتوانید محصولی را تولید کنید که احتمال اشتراکگذاری و وایرال شدن آن افزایش پیدا کند.
نقطه شروع تفکر وایرال شدن
هر یک از انگیزههایی که در ادامه میخواهیم بگوییم، ممکن است برای محصول شما کاربردی باشد یا نباشد. اما چند عامل وجود دارد که همیشه برای وایرال شدن محصول جواب میدهد.
اولین عامل به روانشناسی حیواناتی که گروهی زندگی میکنند (Pack animal psychology)، مرتبط است. ما به عنوان حیوان اجتماعی که به صورت گروهی زندگی میکنیم، دائماً به موقعیت اجتماعی خود و اینکه چطور توسط دیگران درک میشویم و چه جاهایی برای ما مناسب است، فکر میکنیم. مجموع این عوامل ذهنی ریشهی انگیزههای ما برای به اشتراک گذاشتن است. همه ما نگران این هستیم که اشتراکگذاری چگونه ظاهر ما را نشان میدهد.
دوم، عواملی که اشتراکگذاشتن را دشوار میکند، کاهش دهید. محصولتان را طوری طراحی کنید تا تلاش و تفکر لازم برای اشتراکگذاری را به حداقل برساند. به بیان دیگر، لازم نباشد مخاطبانتان انرژی ذهنی بیش از اندازهای برای به اشتراکگذاشتن صرف کنند.
سوم، اگر افراد به اشتراک نمیگذارند، به این فکر کنید که چگونه محصولتان را خراب نشان دهید. اگر آنها به منفعتی که خواهانش هستند نتوانند برسند، شروع به جستوجوی راههایی برای اشتراکگذاشتن میکنند. (البته باید بگوییم این موضوع بیشتر برای شرکتهای بزرگ و شناخته شده کاربرد دارد.)
چهارم، درباره خودتان صحبت نکنید، زبان و گفتارتان را برای کاربر در نظر بگیرید. برای بیشتر افرادی که به ساخت محصولشان میبالند و میخواهند دستاوردهایشان را نیز به کاربران نشان دهند، انجام این کار سخت است. به عنوان مدیر محصول و بازاریاب، شما باید پا را فراتر بگذارید و منافع شخصی کاربرانتان را به منافع شخصی خودتان ترجیح دید.
به طور خلاصه، وقتی هر یک از ما تصمیم میگیریم چیزی را به صورت آنلاین یا آفلاین به اشتراک بگذاریم، ناخودآگاه هزینه و فایده به اشتراک گذاشتن را میسنجیم:
۱. اشتراکگذاری این محتوا برای من یا شمای خواننده چه نفعی دارد؟ (چه از لحاظ کاربرد یا چه از لحاظ موقعیت اجتماعی)
۲. چقدر زمان و انرژی باید صرف کنم تا این چیز را به اشتراک بگذارم؟
اگر فایده به اشتراکگذاری زیاد و هزینه آن کم باشد، در این صورت وایرال میشود. به طور کلی، درک انگیزههای روانشناختی به ما این امکان را میدهد تا منفعت اشتراکگذاشتن را افزایش و هزینه آن را کاهش دهیم.
۸ دسته انگیزه که باعث ویرال شدن محصولتان میشود
به طور کلی، ۸ دسته انگیزه وجود دارد که باعث اشتراکگذاری میشود. موارد بیشتری نیز وجود دارند، اما این ۸ مورد نقطه شروع خوبی برای شما هستند. اگر میخواهید تحقیقات بیشتری انجام دهید، نوشتههای فروید، مازلو، مک کللند (McClelland)، موری (Murray)، کاستا (Costa) و مک کری (McCrae) و ارهارد (Erhard) را درباره این موضوع دنبال کنید.
هر یک از دستهها شامل مجموعهای از انگیزههای مشابه به هم است که نام هر دسته با توجه به انگیزه اصلی انتخاب شده است. در هر دسته اصطلاحات دیگری نیز آورده شده است؛ زیرا زمانی که به نحوه به کارگیری آنها برای وایرال شدن محصولتان فکر میکنید، هر یک از اصطلاحات ممکن است دیدگاه متفاوتی را در ذهنتان ایجاد کند.
۱. جایگاه (Status)
این دسته جزئیات بیشتری دارد و میتوان آن را با این اصطلاحات معرفی کرد: «تعلقپذیری»، «پرستیژ»، «احترام»، «کمیاب بودن» یا «مطلع و آگاه به موضوع».
افراد اغلب سعی میکنند جایگاه خود را از طریق ارتباط با افرادی که دارای جایگاه بالایی هستند (یا به اصطلاح در ارتباط با گرههای اصلی شبکه هستند) نشان دهند. اکثر ما ناخودآگاه و از روی غریزه میدانیم افرادی که جایگاه بالا و مهمی در شبکه یا اجتماع دارند در بیشتر مواقع با افراد هم رده خودشان در ارتباط هستند. در واقع آنها سعی میکنند با عضو شدن در محصولهای منحصربهفردی مانند زمان شروع به کار فیسبوک یا کلابهوس یا سوپرهیومن (Superhuman) این موضوع را نشان دهند.
مردم همچنین سعی میکنند جایگاه خود را در درون این محصولات نشان دهند. در رسانههای اجتماعی، مردم موفقیتهای دوستان خود را به اشتراک میگذارند؛ مثل پیدا کردن یک شغل جدید یا جذب سرمایه چند میلیون دلاری از یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر. آنها برای دوستان خود خوشحال هستند، اما دلیل اینکه آن را به صورت عمومی اعلام میکنند آن است که از دید جامعه چطور به نظر برسند.
جایگاه ذاتاً کمیاب است؛ زیرا نشاندهنده سلسلهمراتب ما در گروه است. فقط یک جایگاه اول، جایگاه دوم و … وجود دارد، نه چندتا. دسترسی به چیزی کمیاب یا منحصربهفرد به افراد انگیزه میدهد که به اشتراک بگذارند؛ چون میتوانند جایگاه بالایی را از طرف کسانی که به همراه آنها به اشتراک میگذارند، کسب کنند. توجه داشته باشید علیرغم موارد معروفی که تکنیک کمیاب بودن یا پرستیژ برای آنها کاربرد دارد، محصولات اندکی هستند که با این تکنیک میتوانند در زمان ورود به بازارشان به جایگاه بالایی برسند. تکنیک کمیاب بودن یا پرستیژ معمولاً برای مواردی مانند تخفیف یا بلیطها که از لحاظ تعداد و زمان محدود میشوند، معمولاً راحتتر است.
۲. نمایش هویت (Identity Projection)
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «قبیلهگرایی (Tribalism)»، «دفاع یا اثبات بیگناهی (Vindication)» و «سوگیری تأییدی (Confirmation Bias)». “ما میخواهیم نشان دهیم چه کسی هستیم و هویت خود را اثبات کنیم.”
این انگیزه بهویژه در زمان به اشتراکگذاری خشونت و عصبانیت در رسانههای اجتماعی قابل مشاهده است. وقتی خشم و عصبانیت خود را نسبت به چیزی ابراز میکنیم، به طور مشخص داریم نشان میدهیم که ما دقیقاً «آن چیز نیستیم». به همین دلیل است که بسیاری از چیزهایی که مردم به صورت آنلاین به اشتراک میگذارند در این دستهها قرار میگیرد: “من به شما گفتم” / “این موضوع دیدگاه من را تأیید میکند” /”من درست میگویم.” /”تیم من در حال برنده شدن است، بنابراین من شایسته هستم.”
به اشتراکگذاشتن یک نقد خشمگین یا پست سیاسی به ما کمک میکند تا دقیقاً به دیگران نشان دهیم که ما در مقابل چه چیزی ایستادهایم و از چه چیزی دفاع میکنیم. بنابراین، این انگیزه به ما این فرصت را میدهد تا دیدگاه و نظری داشته باشیم که افراد میتونند موافقت و مخالفت خود را نسبت به آنها اعلام کنند. ما بیشتر به دنبال تأیید دیدگاهمان هستیم. اما گاهی اوقات، ما به این دلیل به اشتراک میگذاریم تا به کشف هویت خودمان یا کشف هویت دیگران کمک کنیم و ببینیم چه کسانی با ما هم عقیده و هم سو هستند.
«قبیلهگرایی» یک انگیزه انسانی قدرتمند است که میگوید: «حق با ما است و آنها اشتباه میکنند یا ما موفق خواهیم بود و آنها موفق نخواهند شد.» ما میخواهیم بخشی از گروه باشیم و زمانی که چیزی را به اشتراک میگذاریم در اغلب موارد یا بهدنبال این هستیم که نشان دهیم ما به گروه تعلق داریم یا به ما کمک میکند تا گروه (قبلیه) خودمان را پیدا کنیم.
اشتراکگذاشتن اجتماعمحور (Community-driven sharing) که بیانگر حس تعلق است در اجتماعهای آنلاین بهخوبی قابل مشاهده است. در این اجتماعها افراد با استفاده از ادبیات خاص خودشان نشان میدهند که به این گروه تعلق دارند و نیز با افزایش آگاهی به رشد گروهشان کمک میکنند.
این فقط اجتماعهای آنلاین نیستند که به دلیل انگیزه حس تعلق به اشتراک گذاشته میشوند. بسیاری از محصولات متنوع میتوانند اثر شبکه قبیلهای (Tribal network effects) ایجاد کنند. چنین محصولاتی از علم روانشناسی استفاده میکنند تا افراد را ترغیب به اشتراکگذاشتن کنند. آنها یا افراد جدید را به داخل گروهشان راه میدهند یا عضویت و تعلق به آن گروه را نشان میدهند یا از گروه و خودشان در مقابل دیگران دفاع میکنند.
۳. مفید بودن (Being Helpful)
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «کاربردی»، «بهتر» یا «ارزانتر».
ما دوست داریم چیزهایی را که مفید میدانیم به اشتراک بگذاریم؛ زیرا میخواهیم در چشم گروهمان (یا قبلیهمان) فردی مفید و بالنده به نظر برسیم. دیده و شناخته شدن بهعنوان فردی مقبول و دارای صلاحیت و مطلع کردن دیگران از اینکه چه کارهایی انجام میدهید، حس خوبی میدهد.
فرقی نمیکند که محصول جدید شما زندگی افراد را با ارزش فوقالعادهای که ایجاد میکند، متحول کند یا اینکه ارزش آن صرفاً قیمت پایینتر آن باشد، در هر صورت چون برای آنها مفید بوده است، آن را به اشتراک میگذارند. به عنوان مثال، در روزهای شروع به کار ایربیانبی (Airbnb)، مردم انگیزه داشتند تا محصول را به اشتراک بگذارند؛ زیرا برای کاربران بسیار ارزانتر بود و آنها میخواستند آن ابزار مفید را با دوستان خود به اشتراک بگذارند.
توجه داشته باشید که زبان در اینجا مهم است، به خصوص اگر محصول شما کارایی جدید یا غیرقابل تصوری را ارائه میکند. اگر بتوانید طوری با کاربرانتان صحبت کنید تا کارایی محصولتان را به روشی واضح، صریح و قانعکننده بیان کند، احتمال وایرال شدن آن توسط کاربران ۱۰ برابر میشود. مثلاً به جای اینکه بگویید «دسترسی به بازارگاه آنلاین اتومبیلهای اشتراکی» از زاویه دید کاربران صحبت کنید و جمله خود را به این شکل تغییر دهید: «در سه دقیقه ماشین بگیرید و سوار شوید».
۴. ایمنی (Safety)
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «ترس»، «انطباق (Compliance)»، «جلوگیری از آسیب» یا «امنیت». اگر خطر را احساس کنیم، مغز به سرعت به آن واکنش نشان میدهد.
هر گونه تهدیدی برای امنیت – چه فیزیکی، مالی یا عاطفی – میتواند دلیلی محکم برای اشتراک گذاری مردم باشد. رسانههای خبری مدتهاست که به این موضوع آگاه هستند. همانطور که آنها میگویند: “اگر خشونت، درگیری و مرگ گفته شود، فروش بالا میرود”. بنابراین یک روش کلیشهای برای اخبار ساعت ۶ بعدازظهر که شما را به دیدن اخبار ساعت ۱۱ تشویق میکند، این است: «اخبار ساعت ۱۱: آیا فرزندان شما در امان هستند؟»
محصولاتی که ایمنی یا امنیت را ارائه میکنند به دلیل همین احساسات به اشتراک گذاشته میشوند. به عنوان مثال، آغاز رشد Nextdoor مربوط به کاربرانی میشد که میخواستند بدانند در محلهشان چه میگذرد و با چه تهدیداتی ممکن بود مواجه شوند. اپلیکیشن Citizen هم به همین دلیل رشد کرد. در واقع نقشه جرم Trulia بود که به رشد این اپلیکیشن کمک کرد.
این موضوع در مورد محصولات دیجیتال که ذاتاً بهدنبال حفظ ایمنی هستند نیز صدق میکند؛ مانند آنتی ویروسها یا محصولاتی که بهدنبال حفظ امنیت پسورد هستند. کاربران این محصولات را با دوستان و خانواده خود به اشتراک میگذارند تا از آنها در برابر خطر محافظت کنند.
واژه مرتبط با ایمنی، انطباق است- مردم انگیزه زیادی برای جلوگیری از آسیب و حفظ ثبات دارند. به عنوان مثال، مشتریان نرمافزارهای Compliance SaaS، از آنجایی که میخواهند بهعنوان افرادی حمایتگر و حافظ ایمنی شرکت شناخته شوند و نشان دهند که بهدنبال جلوگیری از آسیب و خطر هستند، این محصولات را با دیگران در شرکتشان به اشتراک میگذارند.
5. نظم (Order)
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «سازماندهی» و «گردآوری».
یکی از پنج ویژگی مهم شخصیتی انسان وظیفهشناسی است. افراد در طیفی از تیپهای شخصیتی قرار میگیرند، به طوری که یک سر طیف آنهایی هستند که دوست دارند بسیار سازمانیافته و کارآمد باشند و سر دیگر طیف آنهایی هستند که به طور طبیعی نامرتبتر و نامنظماند.
افرادی که به دلیل تیپ شخصیتی خود تلاش میکنند دنیایشان را سازماندهی کنند، انگیزه بالایی برای به اشتراک گذاشتن ابزارهایی دارند که به آنها در بهینهسازی و سازماندهی کمک میکند. اگر به اطراف خود نگاه کنید میبینید یکی از محرکهای مهم رشد اپلیکیشنهای نوتبرداری و نیز نرمافزارهای بهرهوری مانند Asana و Airtable همین عامل بوده است. افراد این محصولات را نه تنها به این دلیل به اشتراک میگذارند که دیگران آنها را سازمانیافتهتر و کارآمدتر تصور کنند، بلکه به آنها کمک میکند تا دیگران (دوستان، همکاران و آشنایان) را نیز سازمانیافتهتر کنند.
6. تازگی (Novelty)
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «سرگرمی» و «جدید بودن».
یکی دیگر از ۵ ویژگی مهم شخصیتی انسان تمایل به تجربه کردن است. افراد در طیفی از تیپهای شخصیتی قرار میگیرند، به طوری که یک سر طیف افرادی هستند که بهدنبال نوآوری، کنجکاوی و کشف چیزهای جدیدند و در یک سر دیگر طیف، افرادی بهشدت محتاط هستند که چیزهای آشنا را به چیزهای جدید ترجیح میدهند.
برای نخستین بار ویژگی «تازگی» توسط ویلهلم وونت (Wilhelm Wundt) یکی از بنیانگذاران روانشناسی مدرن که منحنی وونت (Wundt curve) را ارائه کرد، مطرح شد. در واقع، منحنی وونت یک منحنی زنگی شکل است که محور افقی آن میزان تازگی و محور عمودی آن جذابیت را نشان میدهد. نقطه مطلوب درست در وسط منحنی قرار دارد؛ یعنی زمانی ما جذب چیزها میشویم که نه آنقدر جدید و نه آنقدر آشنا باشد.
این نقطه مطلوب را میتوان در میمهای اینترنتی مشاهده کرد، جایی که کاربران بازآمیزیهای (Remix) مختلفی را با استفاده از یک فرمول ثابت به اشتراک میگذارند که هم جدید و هم آشناست. مثلاً تصویر ایرج طهماسب در برنامه مهمانی که توسط کاربران ایرانی میم شده بود. حتی در ادامه شخصیتهای این برنامه شامل بچه و پشه هم در اینترنت میم شدند.
جالب است بدانید زمانی که محتواهای منتشر شده در اینترنت بین کاربران از نقطه مطلوب دور میشود و به سمت آشنا بودن میرود، افراد دیگر آن را به اشتراک نمیگذارند. ما همیشه بهدنبال چیز جدیدی هستیم. ما انگیزه داریم که محصولات و اطلاعات جدید را به اشتراک بگذاریم. به همین دلیل، هر چقدر از میزان آشنایی آن کمتر شود و به سمت تازگی و جدید بودن برود، برای افراد جذابتر میشود و آن را به اشتراک میگذارند.
مردم چیزهایی را به اشتراک میگذارند که سرگرمکننده است؛ زیرا خطرات آن کم است و به افراد اجازه میدهد تا با روشهایی که احساس امنیت و راحتی میکنند، با یکدیگر تعامل کنند.
اگر بدانیم چیزی سرگرمکننده و خندهدار است، آستانه مقاومت ما برای ارسال آن کاهش پیدا میکند. خطر اشتراکگذاری چیزهای سرگرمکننده همیشه کم است، در عین حال یک منفعت مشخص دیگری هم برای ارسالکننده دارد. اینکه بهعنوان شخصی که سلیقه خوبی در سرگرمی دارد، شناخته میشود.
رقابت، باعث میشود بهدست آوردن مخاطب برای محتوای وایرال سرگرمکننده سخت شود. بدتر از همه این است که این محتواها بگیر یا نگیر دارد و زمانی هم که توسط مخاطب وایرال میشود زودگذر هستند. شما اغلب باید ۵۰ محتوای جدید و سرگرمکننده تولید کنید قبل از اینکه یکی از آنها وایرال شود. این محتوا برای چند روز یا چند هفته دوام خواهد آورد پس از آن در دریایی از محتواهایی جدید فراموش میشود.
7. اعتبارسنجی
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «مثبتنگر»، «خوشحال» و «باهوش».
بسیاری از چیزهایی که به صورت آنلاین به اشتراک میگذاریم به این دلیل است که میخواهیم پیشرفت کنیم، باور داشته باشیم که خوب هستیم، باور کنیم که باهوش و ارزشمند هستیم. ما میخواهیم نسبت به خود و جایگاه خود در جهان احساس مثبتی داشته باشیم.
در آزمونهای شخصیتشناسی تیکل (Tickle) به خوبی میتوانید این موضوع را ببینید. مردم نتایج تست خود را به اشتراک گذاشتند؛ زیرا میخواستند مورد تأیید قرار بگیرند و عزت نفس خود را تقویت کنند. حتی امروزه، مردم اغلب مشتاق هستند که نتایج آزمونهای شخصیتی مثل Myers-Briggs یا Big Five خود را با دوستانشان به اشتراک بگذارند، زیرا آنها بهدنبال اعتبار و تأیید خود هستند.
شما میخواهید بدانید مردم درباره شما چه فکری میکنند و محصولاتی را به اشتراک میگذارید که به شما در انجام این کار کمک میکند. شما همچنین میخواهید احساس مثبت و نشاط داشته باشید. به عنوان مثال، سایت Upworthy به دلیل اینکه به مردم کمک میکرد احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند و دیدگاههای مثبت آنها را نسبت به خود و جهان تأیید میکرد، بهصورت همهگیر منتشر شد.
8. فضولیگرایی (Voyeurism)
این دسته را میتوان با این اصطلاحات نیز معرفی کرد: «فرصت (Window)»، «خوشحالی از بد حالی دیگران (Schadenfreude)» یا «دسترسی».
دو انگیزه مرتبط بههم وجود دارد که باعث میشود مردم به خاطر فضولی به اشتراک بگذارند. از یک طرف،شما از دیدن، شنیدن یا خواندن درباره کارهایی که دیگران انجام دادهاند و خودتان آنها را انجام ندادهاید لذت میبرید. مردم چیزهایی را به اشتراک میگذارند که به دیگران اجازه میدهد تا به جای آنها زندگی کنند، چه زمانی که در اینستاگرام غذا و تعطیلات خود را به اشتراک بگذارند یا زمانی که محصولی را در YouTube به مخاطب نشان میدهند.
از سوی دیگر، ما از دیدن غم و بدحالی دیگران خوشحال میشویم. مردم انگیزه زیادی برای به اشتراک گذاشتن چیزهایی مانند رسوایی افراد مشهور، شایعات در مورد افراد معروف و سرشناس یا افرادی که دوست ندارند، دارند؛ زیرا به آنها کمک میکند تا آنها را با دیگران در قضاوت و کوچک شمردن پیوند دهد. اگرچه این زیبا نیست، اما دو روی یک سکه است. فضولگرایی انگیزهای قوی برای به اشتراک گذاشتن افراد است.
همیشه به روانشناسی توجه کنید
اینکه بفهمیم مردم به چه دلیل روانشناسی چیزی را به اشتراک میگذارند، یکی از راههای مهم برای رسیدن به رشد است. خیلی اوقات، ما بیش از حد روی تست آ/ب (A/B)، بهینهسازی قیففروش، صفحات فرود و طراحی اپلیکیشن تمرکز میکنیم، در حالی که به اندازه کافی روی اصول روانشناختی و زبانی که باعث ترغیب کاربران به اشتراکگذاری میشود، تمرکز نمیکنیم.
درک و به کارگیری اصول روانشناسی برای شناخت بهتر دلایل به اشتراکگذاری مردم به نوعی رعایت اصل پارتو در بازاریابی است. در واقع این ۲۰٪ کاری است که شما در بازاریابی و طراحی محصول انجام میدهید که در نهایت منجر به ۸۰٪ رشد میشود.
منبع:
Why People Share: The Psychology Behind “Going Viral”, By James Currier