بلیتزاسکیلینگ (Blitzscaling) یا همان پیگیری رشد سریع توسط الویتبندی سرعت، فراتر از بهرهوری در مواجهه با عدم اطمینان، راه اصلی برای تبدیل شرکتهای نوپا به شرکتهای در حال تحول در مقیاس جهانی از قبیل آمازون، فیسبوک و گوگل است. در این مقاله به بررسی شرکت ترانوس طبق اصول بلتیزاسکیلینگ پرداخته شده است.
بلیتزاسکیلینگ دارای ریسک پذیریست، زیرا اختصاص دادن منابع بسیاری را شامل میشود در حالی که نتیجه کاملا مشخصی ندارد. اما در بازارهایی با برد بیشتر یا برد همه جانبه، اجازه دست یافتن رقیب به مقیاس غالب بازار به عنوان نفر اول، بزرگترین خطر محسوب میشود. این موضوعها در کلاس «تکنولوژی فعال بلیتزاسکیلینگ» در دانشگاه استنفورد و در کتاب «بلیتزاسکیلینگ» با همکاری کریس یه (Chris Yeh) مورد بررسی قرار گرفته است.
بنیانگذار و مدیرعامل شرکت ترانوس، الیزابت هلمز، در سال ۲۰۱۵ در کلاس ما در دانشگاه استنفورد صحبت کرد. پس از آن گفتگو، این شرکت انتقادهای تند و تیزی را مبنی بر ادعای تقلب دریافت کرد. در سال ۲۰۱۸، هولمز با امضا قراردادی با کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا و پرداخت غرامت ۵۰۰ هزار دلاری مدیریت شرکت را واگذار کرد. هرچند، نه او و نه شرکت ترانوس اتهامات وارده از طرف کمیسیون بورس و اوراق بهادار را تایید و یا تکذيب نکردند. همچنین هولمز به اتهام فعالیت متقلبانه الکترونیکی بین ایالتی فدرال محکوم شد.
با توجه به تحولات صورت گرفته، بسیاری از افراد پیشنهاد کردند تا ویدئو بازدید الیزابت هلمز از کلاس دانشگاه استنفورد برداشته شود. در عوض، با افزودن این مقاله به ویدئو مربوطه، بایستی از ترانوس الگو برداری کنیم. دادگاه مسائل قانونی را حل خواهد کرد. اما بررسی ادعاها در مورد سو رفتار این شرکت (و واکنش جهانی به این سو رفتار)، اهمیت این سوال که چه خطراتی به هنگام بلیتزاسکیلینگ اخلاقی هستند یا خیر را در طیفی وسیعتر روشن میکند.
به لطف داستان ترانوس در گزارش والاستریتژورنال توسط جان کریرو (John Carreyrou)، جزئیاتی از ترانوس در کتاب «خون بد: رازها و دروغها در شرکتهای نوپا سیلیکون ولی» (Bad Blood: Secrets and Lies in a Silicon Valley Startup) گفته شده است. داستانی شگفتانگیز و رو به افزایش که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیافتد. در این مقاله چهار هسته کلیدی مورد انتقاد ترانوس و درسهایی که میتوانیم درباره مسئولیتپذیری بلیتزاسکلینگ یاد بگیریم مورد بررسی قرار میگیرند.
تقلب و کلاهبرداری
کلاهبرداری آشکارا، از جمله اتهاماتی است که کمیسیون بورس و اوراق بهادار نسبت به درآمد سالیانه ۱۰۰ میلیون دلاری ترانوس ادعا کرده است. در حالی که رقم واقعی آن چیزی در حدود ۱۰۰ هزار دلار بوده و سادهترین موضوع برای مثال زدن است. مردم بایستی از تمام کارآفرینان (اعم مسئولیت بلتیزاسکیلینگ را عهده دارند) انتظار گفتن حقیقت را به طور کامل داشته باشند.
شرکتهای بزرگ بلیتزاسکیلینگ مانند آمازون و گوگل نیازی به اغراق کردن در مورد درآمدشان یا دروغ گفتن درباره موفقیتهای مالی خود ندارند. عملکردشان به خودی خود بیانگر این موضوع است.
در حقیقت، یکی از دلایلی که به نظر میرسد اقدامات ترانوس برای مدتی طولانی مخفی بوده، این است که تمام افراد، از جمله هیئت مدیره، شرکای تجاری و حتی گزارشگران، تصور نمیکردند که این شرکت اغلب اوقات دروغ میگوید. جان کریرو، در مصاحبهای با مجله نیویورک در مورد این موضوع گفتگو کرد. به گفته او : «میتوان گفت که خبرنگاران باید به جای اکتفا به مصاحبه، تحقیقات بیشتری در مورد الیزابت هلمز انجام میدادند. ولی خب وقتی که سوژه اصلی (هلمز) صراحتا دروغ میگوید چطور میتوان خبرنگار و گزارشگر را سرزش کرد؟»
ریسکپذیری نامناسب
انتقاد مهم دیگر درباره ترانوس، متحمل شدن خطرهای بیشمار در قبال رفاه بیمار است. طبق ادعایی که کریرو در سیانان مطرح کرده، «در آگاهی داشتن الیزابت هولمز نسبت به خطر ناشی از انجام آنچه که بیماران را در مسیر صدمه دیدن قرار میداده حرفی نیست. مسئله این بود که او با فرهنگ سیلیکون ولی ارتباط داشت و نحوه عملکردش برای کسب و کار متداول فناوری مطلوب نبوده و کسب و کار او مربوط به فناوری پزشکی بوده است.»
بنیانگذاران و شرکتهای بلیتزاسکیلینگ نسبت به مسئولیتپذیری آنچه انجام میدهند تعهد اخلاقی دارند. شما میتوانید بدون زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی خود، رشد سریع را در کارتان دنبال کنید. بخشی از این شامل در نظر گرفتن سطح خطر است که شرکت بر مشتریان خود و به طور گسترده بر اکوسیستم اعمال میکند.
بلیتزاسکیلینگ به ناچار ریسک را شامل میشود. شما نمیتوانید بدون قرار گرفتن در مسیر نوآوری تمامی خطرها را از بین ببرید. این حقیقت که اتومبیلهای خودران گاهی اوقات دچار سانحه میشوند، بدین معنی نیست که باید آنها را ممنوع کنیم. اما بایستی درباره چگونگی کاهش خطر و این که محصول یا خدمات شما چگونه نتایج کلی را بهبود میبخشند، واضح و شفاف عمل کنید.
خطرها حداقل در دو محور مهم متفاوت هستند. محور اول شدت تاثیر بالقوه بر افراد است. اگر بر روی اپلیکیشنی ۱.۹۹ دلار هزینه کنید و کار نکند، مسئله مهمی در زندگی شما محسوب نمیشود. اگر کار خود را ترک کنید تا از طریق این اپلیکیشن، کاری برای امرار معاش خود پیدا کنید، مسئلهای بزرگتر میشود. و اگر شکست این محصول بتواند زندگیتان را برای همیشه از بین ببرد و یا پایان دهد(خطر مرگ)، این مشکل بزرگی خواهد بود که استانداردهای اخلاقی شما را سختتر میکند.
محور دوم دامنه ریسک را اندازهگیری میکند. این که چگونه بسیاری از افراد ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند. اگر این امر مقیاسی بزرگتر را شامل شود، خطرها تقویت شده و از این رو به مسئولیتپذیری بیشتری نیاز دارد.
طبق گزارش ارائه شده توسط کریرو، ترانوس با ارائه نتایج نادرست آزمایش خون به صدها هزار بیمار که ممکن است به مراقبت نادرست منجر شود خطرهای مرگباری را در مقیاسی وسیعتر به وجود آورده است. یک مسئول بلیتزاسکیلینگ میتواند با احتیاط ادامه دهد. با توجه به استانداردهای اخلاقی سختگیرانه، ترانوس عملکردی معکوس داشته است.
یکی از نکات جالب، هنگام بازدید الیزابت هولمز از کلاس دانشگاه استنفورد، اذعان به تمایز بسیار زیاد او بود. هنگـامی که در مورد کار در یک صنعت تنظیم شده از او پرسیده شد، پاسخ داد: «ما در یک فضای بسیار تنظیم شده قرار داریم، بدین معنی که باید ساختار شرکت بسیار متفاوت باشد. زیرا ارزش سهامها بسیار بالا هستند و تصمیمگیری در مقایسه با شرکتهای معمولی فناوری بسیار طولانی است.»
ارائه محصولی که خجالت زدهتان میکند
انتقاد دیگر از ترانوس، ترغیب اعضای تیم خود به چشم پوشی و یا حتی سرپوش گذاشتن بر روی علائم هشداری درباره کیفیت محصول بود. در مصاحبهای مشاهده شده در VOX، کریرو به گزارشگر گفته بود که: «یکی از مشاوران هولمز، لری الیسون (Larry Ellison) (همبنیانگذار و مدیر عامل میلیاردر Oracle) بوده است. توصیه الیسون به او این بوده که در سالهای اول، برنامهنویسان و بچههای تولید نرمافزار به او میگفتند که «امکانپذیر نیست» و «ما نمی توانیم به موقع آن را انجام دهیم.» لری همیشه جهت تحویل دادن کار به آنها فشار میآورد و شکایتهای آنها را نایدیده میگرفت. او نیز به هولمز توصیه میکرد که همین کار را انجام دهد. البته توصیه وحشتناک بوده و او الگوی بدی برای هولمز بود.»
در نگاه اول، ممکن است این توصیه بسیار شبیه به توصیههای متداول به کارآفرینان فعال در بستر اینترنت باشد. «اگر از اولین نسخه محصول خود خجالت نمیکشید، برای راه اندازی آن بسیار دیر کردهاید.» هنگام بلیتزاسکیلینگ، هدف اصلی سرعت است.
اما ماهیت این دو رویکرد کاملا متفاوت است. به کارآفرینان توصیه نمیشود که شکایتها را نادیده بگیرند، بلکه باید بینظیرترین نسخه از محصول خود را ارائه دهند. به گونهای که بتوانند با همان سرعت شروع به جمعآوری بازخوردهای بازار کنند. با این روند، میتوانند بر رفع ایرادها و افزودن امکاناتی که افراد میخواهند و به آن نیاز دارند، تمرکز کنند.
در مقابل، کریرو چهرهای از ترانوس را به تصویر کشید که نشان میدهد این شرکت بدون توجه به آماده بودن محصولش، قصد راهاندازی آن را در تاریخی معین داشته است. دلیل آن را می توان رساندن خود به یک مهلت قراردادی بابت همکاری با شرکت والگرینز (Walgreens) دانست. این که به جای اصلاح مشکلات شناخته شده، به طور مستمر آنها را نادیده گرفته و چشم پوشی کردند.
بین خجالت کشیدن و محکوم شدن تفاوت بسیار زیادی وجود دارد.
ترانوس میتوانست به گونهای بسیار متفاوت به وضعیت فعلی خود برسد. برای مثال، این شرکت میتوانست انجام آزمایش خون را با استفاده از دستگاههای استاندارد آزمایش خون زیمنس در والگرینز شروع کند. این کاری درست بوده و انجام آن هم برای بیماران سودمند است. زیرا روند انجام آزمایش را بدون نیاز به تجویز پزشک(حداقل در آریزونا) آسان میکند. در این سناریو، ترانوس میتوانست انجام آزمایش خون را به تدریج به استفاده از فناوری نانوتینر (Nanotainer) پس از کاردبردی شدن آن تغییر دهد. در کتاب بلیتزاسکیلینگ، به مقایسه مقیاسپذیری این عملکرد با کارهای ابتدایی که مقیاسپذیر نیستند پرداخته شده. در عوض، مدعی استفاده از فناوری نانوتیر شد، اما در واقع آزمایش خون رقیق شده از طرق خراش با سر سوزن با آب انجام شده بود، بنابراین مایع کافی برای استفاده از دستگاههای زیمنس وجود داشته است. این شرکت، سپس نتایج آزمایش را با سطح رقیق سازی تنظیم کرده و گزارشهای نادرستی ایجاد کرد.
فروش از طریق ارائه چشماندازی قانع کننده از آینده، بخشی کلاسیک از روند کارآفرینی است. ترانوس چشمانداز روشن سریعتر، ارزانتر و دسترسی راحتتر را به تصویر کشید. گرچه کارآفرینان درستکار، سعی بر احمق شمردن مخاطبین خود به هنگام آن چه از چشمانداز و واقعیت بدست میآید ندارند. آنها دروغ نمیگویند، بلکه این گونه بیان می کنند که: «این همان چیزی است که ما انجام داده ایم(حتی اگر این چنین نباشد)» آنها یک مورد خوشبینانه اما واقعی را بیان میکنند: «ما در این جا قرار داریم، این جایی است که میخواهیم برویم، این برنامه ما برای رفتن به آن جا است، این خطرها وجود دارد و این دلایل ما برای غلبه کردن بر آن ریسکها است.»
فرقه گرایی یا فرهنگ؟
یکی از داستانهای پردردسری که تعریف شده است، چگونگی واکنش نشان دادن مدیریت ترانوس پس از استعفای تعدادی از کارمندان به علت ادامه حیات شرکت با فناوریای بود که کار نمیکرد. گزارش کریرو در Wired درباره این شرکت است که درست پس از استعفاء کارکنانش جلسه درون سازمانی برگزار کرده است. «هولمز، درحالی که هنوز عصبانی به نظر میرسید، به کارمندان حاضر گفت در حال ساختن یک مذهب بوده است. اگر کسی وجود دارد که به حرفهای او ایمان ندارد می توانند آنجا را ترک کند.»
با این که ممکن است مردم به شوخی بگویند که شرکتهای سیلیکون ولی مانند دستورات الهی رفتار میکنند (با فروشگاههای اپل که خرید از آن به مانند ایستادن در معابد سنگ مرمر است)، حقیقت این است که بهترین شرکتها و رهبران فرهنگهایی را میسازند که پذیرفته شود و این را از اختلاف عقیدهها یاد میگیرند. اکثر شرکتها، شامل بزرگانی همچون فیسبوک، گوگل و مایکروسافت جلسات درون سازمانی را حفظ میکنند تا کارمندان بتوانند هر سوالی بپرسند. شامل سوال در مورد اینکه به جای نیاز به تقلید کورکورانه، آیا فعالیتهای خاص به شرکت کمک میکند یا مانع انجام ماموریت میشود.
شرکتهای بلیتزاسکیلینگ فرهنگهای بسیار قوی را بر پایه مباحث جدی و ارزشهای مشترک بنا نهادهاند.
ترانوس: مثال یا استثناء در بلیتزاسکیلینگ؟
ترانوس در جایگاه اتهام، در طیف وسیعی از رفتارهای غیراخلاقی ایستاده است که کلاهبرداری آشکارا را نیز شامل میشود. دقیقا به خاطر همین رفتار است که باید ترانوس را بجای یک مثال از نحوه عملکرد بلیتزاسکیلینگ، به عنوان یک استثناء در نظر بگیریم.
خطرات واقعی وجود دارند که یک کارآفرین بایستی سریعتر به مقیاس بحرانی برسد. از قبیل افزایش بودجه (از طریق سرمایهگذار با تجربه) و راهاندازی سریع و بدون معطلی تا زمانی که محصولی کامل و بی عیب و نقص داشته باشد. تا هنگامی که خطرات مهلک و سیستمی هستند، اغلب قبل از استقرار و همیشه قبل از اینکه مقیاسپذیری را شروع کنید، نیازمند پاسخ به آنها هستید. با در نظر گرفتن این خطرها، شرکتهایی مانند فیسبوک و گوگل به میزان بسیار زیادی موفق شدند. همچنین به شرکتهایی که به طور قابل ملاحظهای زندگی ما را در حالت کلی بهبود میبخشند، کمک کردند.
شما نباید به تنهای به دنبال بلیتزاسکیلینگ باشید. تقریبا همه کسانی که بلیتزاسکیلینگ میکنند از آن افزایش درآمد داشته و هیئت مدیره را با صندوقهای سرمایهگذاری با تجربه پر میکنند. این موضوع نه تنها به خاطر این است که بلیتزاسکیلینگ نیازمند سرمایه قابل توجهی است، بلکه به دلیل حضور سرمایهگذارانی است که با تجربهی بلیتزاسکیلینگ قبلی میتوانند جهت اجتناب از مینهای پیش رو به بنیانگذارها کمک کنند.
یکی از راههایی که باعث استثناء بودن ترانوس شد (و در آن بازه زمانی به عنوان علامت خطر نگران کننده بود)، اعتماد به القاب و اسامی هیئت مدیره و سرمایهگذارانی بود که تجربه بسیار کمی در بلیتزاسکیلینگ یا حتی سرمایهگذاری در فناوری داشتهاند.
هرچند در پایان، حتی اعضای با تجربه هیئت مدیره و سرمایهگذاران نیز صادقانه و اخلاقی بودن رفتار کارآفرینان را کنترل نمی کنند. باید توجه داشت که مسئولیت آنها پاسخگو نگهداشتن کارآفرینان است در صورتی که کاری نامناسب کرده باشند. کارآفرینان باید مسئول نحوه رفتار خود باشند.
به گفته دادستان فدرال، ترانوس رفتاری غیرقانونی داشته است. کارهای آنها هرچند قانونی بوده باشد، رفتاری غیراخلاقی و غیرمسئولانهای داشتهاند. اعتقاد داریم که مسئولیتپذیری کسانی که بلیتزاسکیلینگ میکنند ضمن تبعیت از قانون، فراتر از حداکثر کردن ارزش سهامداران است. شما همچنین در قبال چگونگی تاثیر کسب و کارتان بر جوامع بزرگتر مسئول هستید. خوشبختانه، درک این موضوع یکی از موردهای ماندگار در ماجرای ترانوس خواهد بود.