هر چند وقت یکبار محصولی انقلابی به بازار عرضه میشود که همه چیز را تغییر میدهد. این دقیقاً اتفاقی بود که برای آیفون افتاد. این محصول باعث تحول بازار تلفنهای همراه در ابتدای قرن ۲۱ شد.
شرکت اپل که در ابتدا یک شرکت تولید کامپیوتر بود، در ابتدای قرن ۲۱ تصمیم گرفت تا وارد بازار پررقابت تلفنهای همراه شود. شرکت اپل در آن زمان معتقد بود تلفنهای همراه موجود در بازار آنقدر کارآمد نیستند و نیاز است که نوآوری جدیدی در تلفنهای همراه اتفاق بیفتد.
آیفون با فروش ۲/۲ میلیارد نسخه از ابتدای عرضه تا سال ۲۰۱۸، یکی از مؤثرترین محصولات در تاریخ جهان بوده است. این تلفن همراه آغازگر نسل گوشیهای هوشمند بود و به دروازهای برای ارتباط سریع با جهان تبدیل شد؛ به طوری که تمام چیزهایی که مردم به دنبال آن بودند، در کف دستانشان قرار داشت.
ایده اصلی ساخت آیفون محصول فکری چه کسی یا کسانی است؟ چه کسانی در ساخت این محصول نقش مؤثری داشتهاند؟
شاید اکنون عرضه مدلهای جدید آیفون عادی به نظر برسد؛ اما اولین نسخه از این گوشی هوشمند، انقلابی در بازار تلفن همراه در جهان ایجاد کرد.
در این مقاله میخواهیم درباره شکلگیری اولین گوشی آیفون و تأثیراتی که روی زندگی شخصی افراد گذاشته است، صحبت کنیم.
بخش اول: آغاز شکلگیری آیفون
تکنولوژی لمس کردن (Touch)
برای شروع باید به اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی برگردیم. در آن زمان تعامل افراد با کامپیوتر سخت بود. کاربران برای انجام کوچکترین کارها بایستی مشقت زیادی را تحمل میکردند؛ مثلاً برای بزرگ کردن یک تصویر میبایست از زبانه (Tab) مخصوص، گزینه زوم (Zoom) را انتخاب میکردند تا بتوانند تصویر را بزرگ کنند. اما اکنون به وسیله صفحه لمسی دستگاههای دیجیتال و به وسیله انگشتان دست به راحتی این کار انجام میگیرد.
البته در آن زمان، دستگاههای دیجیتال با صفحه لمسی وجود داشتند، اما نوع لمس آنها مقاومتی بود. به این معنی که شما برای کار با یک دستگاه با لمس مقاومتی مانند خودپرداز (ATM) باید از نیروی زیادی استفاده میکردید. این نوع لمس برای صفحات بزرگی مانند دستگاه خودپرداز مناسب بود؛ اما برای صفحات کوچکی مانند صفحات تلفن همراه مناسب نبود.
در دهه ۹۰ میلادی شرکت اپل، تکنولوژی لمس مقاومتی را در دستگاهی با صفحه کوچک به نام نیوتون (Newton) پیادهسازی کرد، اما موفق نشد. بنابراین آنها پیش از آنکه بخواهند به دنبال تحقق رویای خود، یعنی تولید گوشی آیفون، باشند، لازم بود که مشکل تکنولوژی لمس کردن در تلفنهای همراه را حل کنند.
در سال ۲۰۰۷، جهان به دنبال راهی جدید برای استفاده کردن از تلفن همراه بود. آنها شرکتی را میخواستند که محصول مناسب را در زمان و مکان مناسب معرفی و عرضه کند.
چند لمسی خازنی
شاید باور نکنید، اما اولین جرقههای تولید آیفون به شرکتی غیر از اپل برمیگردد. این شرکت کوچک که فینگِر وُرک (Finger Work) نام داشت، در سال ۱۹۹۸ در ایالت دلاویر (Delaware) آمریکا توسط وِین وِستِرمن (Wayne Westerman) تأسیس شد. این شرکت دریافته بود که چگونه از تکنولوژی به نام «چند لمسی خازنی» (Capacitive Multi-Touch) استفاده کند. چند لمسی خازنی، تکنولوژی لمسی حساس، دقیق و سریع بود و از همه مهمتر، امکان تشخیص هوشمند لمس چند انگشت به صورت همزمان را داشت.
در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، شرکت فینگِر وُرک پد لمسی را برای کار کردن با کامپیوترهای شخصی روانه بازار کرد. این پد مناسب کسانی بود که به خاطر مشکلات در ناحیه مچ دست امکان استفاده زیاد از کامپیوتر را نداشتند. وِین وِستِرمن، بنیانگذار فینگر ورک، مشکلاتی در مچ دستش داشت و نمیتوانست بیشتر از یک صفحه را در کامپیوتر تایپ کند. او به جای ناامید شدن، انگیزه بیشتری برای حل این مشکل به دست آورد و برای مقاله تحقیقی دانشگاه خود، این موضوع را انتخاب کرد که در نهایت به تأسیس شرکت فینگِر وُرک منجر شد.
وین حتی یک برنامه ساده بر اساس هوش مصنوعی (AI) نوشته بود که کمک میکرد تا تکنولوژی لمسی بتواند فرق بین لمس کردن تصادفی و غیرتصادفی را تشخیص دهد. پد شرکت فینگر ورک، حرکات مختلف دست روی صفحه لمسی را به عملیات گوناگون مرتبط میساخت؛ مثلاً با ضربه زدن دو انگشت عمل کپی کردن انجام میگرفت. این پد مستطیل شکل بود و صفحه سیاهی داشت و بسیاری از عملیات کامپیوتری به وسیله لمس کردن قابل انجام بود.
وین و شرکت فینگر ورک نقش مهمی در شکلگیری آیفون داشت. کِن کُشِندا (Ken Kocienda)، مهندس و طراح شرکت اپل، درباره وِین میگوید: «من از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۷ در شرکت اپل کار کردم. در سال ۲۰۰۵ از من خواسته شد که به پروژه آیفون ملحق شوم. من در این سال تجربه خیلی عالی از همکاری با وِین داشتم. او در ابتدا شرکتی به نام فینگِر وُرک داشت که یک شرکت مستقل بود. اما اپل این شرکت را به خاطر تکنولوژی و استعداد وِین خریداری کرد.»
چرا اپل تلفن همراه تولید میکند؟
استیو جابز در ابتدا با ایده تولید تلفن همراه مخالف بود. او تصور میکرد که این کار سبب میشود تا شرکت تمرکز اصلی خود را از دست بدهد. در آن زمان استفاده از تلفن همراه چندان ساده نبود و استیو جابز باور داشت که تلفن همراه تنها یک بازار حاشیهای برای افراد خاص است.
گروه تعامل بین انسان و کامپیوتر
در همان زمان گروهی از مهندسین و طراحان نرمافزاری شرکت اپل از دپارتمانهای مختلف به صورت هفتگی و در یک اتاق تست محصولات دور هم جمع میشدند. آنها باور داشتند که اینترنت و فضای دیجیتال، محتواهای غنیتر و پیچیدهتری را به کامپیوترها آورده است. آنها تشخیص دادند که تایپ و کلیک کردن، دیگر روشهای مناسبی برای تعامل کاربران با این نوع محتواها نیست. این گروه غیررسمی به دنبال روش راحتتر و سیالتری برای تعامل بین انسان و کامپیوتر بودند.
برخورد تصادفی با دستگاهی از آینده
یک روز در سال ۲۰۰۲، یکی از کارمندان اپل به نام تینا هوانگ (Tina Huang) به خاطر مشکلات مچ دستش یک پد لمسی ساخته شرکت فینگِر وُرک را به اپل آورد. این پد توسط برخی از اعضای گروه تعامل بین انسان و کامپیوتر دیده شد و شروع به کار کردن بر روی آن کردند. چون که آنها به دنبال روش جدید برای تعامل با تکنولوژی بودند و این دستگاه یک چشمانداز جذاب از آینده بود.
این گروه از این دستگاه الهام گرفتند و سریعاً نسخه اولیهای ساختند تا به دپارتمان بازاریابی اپل نشان دهند. این دستگاه در واقع نخستین نمونه از تکنولوژیِ تلفن همراه آیفون در اپل بود. آنها با استفاده از یک پد لمسی و یک نمایشگر جداگانه که به آن متصل بود، صفحه اصلی سیستم عامل مک (Mac) را با حرکات دست روی پد، کنترل میکردند.
دپارتمان بازاریابی اپل به این موضوع علاقه چندانی نشان نداد و آن را غیر ضروری دانست. البته آنها حق داشتند؛ زیرا هنوز محصولی ساخته نشده بود و آنچه وجود داشت یک دستگاه چند تیکه و ناقص بود.
جانی آیو (Johnny Ive)، یکی از اعضای گروه غیر رسمی تعامل بین انسان و کامپیوتر، موضوع را با استیو جابز مطرح کرد. استیو جابز مخالفت کرد و گفت: «این تنها برای خواندن چیزی در سرویس بهداشتی مفید است.» جانی که فرد حساسی بود، از این حرف برداشت شخصی کرد و ناراحت شد. پس از مدتی استیو جابز بیشتر به این ایده فکر کرد و به این پروژه چراغ سبز نشان داد، اما در نهایت پروژه با مشکلات زیادی همراه شد و متوقف گردید.
در جولای سال ۲۰۰۴، استیو جابز برای از بین بردن تومور در لوزالمعده تحت عمل جراحی قرار گرفت. او متوجه شد که مدت زیادی از زندگیاش باقی نمانده است، بنابراین سعی کرد تا حد توان سرعت پیشرفت انجام کارها و خلق محصولات جدید در اپل را بالا ببرد.
استیو جابز در سخنرانیاش در سال ۲۰۰۵ در دانشگاه استنفورد (Stanford) گفت: «یادآوری اینکه من به زودی خواهم مرد، مهمترین ابزار برای تصمیمگیریهای بزرگ در زندگی است که تا به حال دیدهام . زیرا تقریباً همه چیز؛ همه انتظارات خارجی، همه غرور، ترس از شکست و …، فقط در مقابل مرگ از بین میروند و فقط آنچه را که واقعاً مهم است باقی میگذارند. اینکه بدانید قرار است بمیرید، بهترین راه برای جلوگیری از ترسِ از دست دادن چیزهای بیارزش است. شما از قبل برهنه هستید و چیزی ندارید. پس دلیلی برای گوش ندادن به ندای درونی قلبتان وجود ندارد.»
آیپاد با قابلیت وایفای
در همان زمان، تونی فادل (Tony Fadell)، نایب رئیس بخش آیپاد (iPod)، به استیو جابز پیشنهاد داد تا به آیپاد قابلیت وایفای (Wi-Fi) اضافه شود. زمانی که استیو جابز در حال فکر روی ایده پیشنهادی بود، تونی به همراه تیم کوچک خود روی ساخت یک نمونه اولیه از آیپاد به همراه وایفای کار کردند. نتیجه این کار فاجعهبار بود. فرض کنید که بتوان تنها به وسیله یک دکمه اسکرول که برای پخش موزیک است، وبگردی کنید. استیو جابز با این نمونه مخالفت کرد. او میدانست که این ایده خوب است، اما تجربه عالی را برای کاربران به وجود نمیآورد. بنابراین به تونی گفت که بیشتر روی آن کار کند.
بخش دوم: ساخت محصول
ساخت گوشی همراه
در سال ۲۰۰۵، استیو جابز تصمیم گرفت تا اپل یک گوشی همراه لمسی بسازد. او با بس اوردینگ (Bas Ording)، یک برنامهنویس و طراح رابط کاربری، تماس گرفت و از او خواست تا یک دمو (Demo) از رابط کاربری صفحه لمسی برای اسکرول (Scroll) کردن یک لیست بسازد.
دموها راهی بودند که شرکت اپل برای سنجیدن ایدهها و فکرهای خلاقانه استفاده میکرد تا محصول نسل بعدی ساخته شود. کِن کُشِندا در همین باره میگوید: «دموها و نسخههای اولیه هیچ وقت خوب نبودند. شما فکر میکردید که این قرار است بسیار جالب و هوشمندانه شود؛ اما اینگونه نبود. خوبی این کار این بود که شما متوجه برخی از نقاط قوت میشدید و آنها را دنبال میکردید. ساخت تکنولوژیهای جدید، یک فرایند تکراری و انقلابی است.»
هنگام کار کردن اوردینگ روی دمو، او متوجه شد که هنگام اسکرول کردن لیست به سمت پایین، ناگهان تصویر متوقف میشود. او ابتدا تصور میکرد که کدهای او به مشکل خورده است؛ اما پس از مدتی متوجه شد که او به انتهای لیست رسیده است. این موضوع باعث شکلگیری ایدهای در ذهن اوردینگ شد؛ چرا باید تصویر متوقف شود؟ در حالی که میتواند پس از پایان لیست، اندکی ادامه پیدا کند تا نشان دهد که به پایان خود رسیده است.
همین ایده بود که باعث شکلگیری نحوه پایین و بالا کشیدن لیست در صفحه لمسی آیفون شد. وقتی استیو جابز با این ایده روبهرو شد، متوجه شد که گوشی همراه میتواند رابط کاربری کاملاً لمسی داشته باشد. همزمان با کار روی دموی اسکرول کردن لیست، سایر پروژههای صفحه لمسی به صورت محرمانه در اپل جلو میرفتند. البته این پروژهها کاملاً پراکنده بودند و چیزی جز تعداد زیادی ایده، ابزارهایی برای حرکات لمسی و نرمافزارهای مختلفی مانند ماشین حساب و یادداشت نبودند.
از دمو تا یک محصول
در اوایل سال ۲۰۰۵، استیو جابز به تیم دو هفته زمان داد تا محصولی مناسب و عالی را بسازند. تیم کوچک در مدت دو هفته بدون خواب تلاش کردند تا اولین تلفن همراه لمسی اپل را بسازند. آنها روی طراحی ظاهری و عملکرد آن تمرکز کردند.
چطور میشود از طریق تلفن همراه لمسی، تماس تلفنی برقرار کرد و چطور میتوان از برنامه تقویم به مرورگر رفت؟ مسیر منطقی رفتن از یک اپلیکیشن به اپلیکیشن دیگر چه بود؟
به طور شگفتآوری پس از گذشت دو هفته، آنها نسخه اولیه برای نشان دادن به استیو جابز داشتند. اولین باری که استیو جابز محصول را دید، کاملاً عادی برخورد کرد و چیزی به دیگران اعلام نکرد. او گفت: «دوباره آن را به من نشان دهید.» در واقع استیو جابز بسیار شگفتزده شده بود، اما چیزی نمیگفت. این پروژه به صورت کاملاً محرمانه در اپل ادامه پیدا کرد.
در همین زمان، شرکت فینگر ورک در سال ۲۰۰۵ توسط اپل خریداری شد. همچنین وین وسترمن و سایر هیئت مدیره فینگر ورک جذب اپل شدند تا روی پروژه گوشی همراه لمسی کار کنند.
کشمکش و درگیری در داخل اپل
حال اپل دو گزینه برای ساخت محصول داشت:
۱) تبدیل آیپاد به گوشی همراه
۲) پیادهسازی سیستمعامل مک روی گوشی با استفاده از تکنولوژی لمسی فینگر ورک
کسی نمیدانست کدام یک بهترین گزینه است. بنابراین استیو جابز اجازه داد تا هر دو پروژه پیش بروند. تیم آیپاد توسط تونی فادل و تیم تکنولوژی لمسی سیستمعامل مک توسط اسکات فورستال (Scott Forstall) مدیریت میشدند. تیم اسکات به نظر میرسید که شانس زیادی برای موفق شدن نداشته باشد. در مقابل، تونی سابقه فروش میلیونها آیپاد را داشت و روی دو نسخه موفق آیپاد نانو (Nano) و آیپاد ویدیو (Video) کار کرده بود.
رقابت شروع شد. هیچ یک از این دو تیم حق نداشتند درباره اینکه دیگری چه میکند، اطلاع داشته باشند. در واقع تیم سختافزار اجازه نداشت تا هیچ نرمافزاری را ببیند و تیم نرمافزار هم حق نداشت هیچ سختافزاری را مشاهده کند. افراد فعال در پروژه به سختی میتوانستند حدس بزنند که گوشی همراه اپل تا پایان پروژه چه شکلی خواهد شد. همچنین به آنها زمانی برای معرفی محصول داده نشده بود. به خاطر استرس این پروژه، بسیاری استعفا دادند و برخی نیز اخراج شدند. در یک مقطع زمانی، فیل شیلر (Philip Schiller)، مدیر بخش بازاریابی اپل، اظهار داشت که بایستی هر دو پروژه متوقف شوند. در آن زمان گوشی اپل با یک صفحه کلید (Keyboard) شبیه گوشیهای بلکبری (Blackberry) بهترین گزینه به نظر میرسید.
شکست گوشی آیتونز (iTunes)
زمانی که دو پروژه پیش میرفتند، اعضای اجرایی اپل استیو جابز را قانع کردند تا وارد بازار گوشیهایی با قابلیت پخش آهنگ MP3 شوند. خیلی سریع اپل با شرکت موتورولا (Motorola)، یکی از بهترین شرکتهای ساخت تلفن همراه در آن زمان، همکاری کرد.
این همکاری منجر به تولید گوشی موتورولا با نام روکر (ROKR) شد که دارای آیتونز بود. اپل روی سختافزار گوشی نقشی نداشت و تنها روی قابلیت آیتونز آن تمرکز کرده بود. قرار بود که کاربران با استفاده از آیتونز در گوشی همراه خود، به استفاده از آیپاد ترغیب شوند. این گوشی یک محصول قدیمی بود و چیز جدیدی برای ارائه به کاربران نداشت.
موتورولا روکر آنقدر گوشی بدی بود که حتی استیو جابز در جلسه ارائه آن نتوانست یکی از مهمترین ویژگیهای این گوشی که رفتن به پخشکننده موسیقی و بازگشت از آن بود را انجام دهد.
پس از شکست گوشی آیتونزی موتورولا، استیو جابز توجه خود را به سمت دو تیم تونی فادل و اسکات فورستال متمرکز کرد. او بیشتر به تیم تونی امید داشت. این تیم طرحهای مختلفی را امتحان میکردند؛ یکی از این طراحیها شبیه به آیپاد ویدیو بود که حالت تلفن هم داشت. زمانی که شما میخواستید موسیقی گوش دهید، شبیه یک آیپاد معمولی عمل میکرد؛ با این تفاوت که دکمههای لمسی برای کنترل آهنگها داشت. اگر هم میخواستید تلفن بزنید، روی حالت تلفن رفته و شبیه یک گوشی چرخشی (Rotary) عمل میکرد. گرچه این ایده کامل نبود، اما استیو جابز روی جواب دادن آن پافشاری میکرد.
سیستمعامل چه میشود؟
کسی در اپل نمیدانست که این دستگاه جدید چه شکلی خواهد شد؛ این موضوع شامل نرمافزار یا همان سیستمعامل دستگاه هم میشد. تیم تونی فادل این دستگاه جدید را گجتی قابل حمل مانند آیپاد میدانستند؛ بنابراین سیستمعامل آن مهم نبود. در مقابل، تیم اسکات فورستال آن را یک دستگاه کوچک و چندلمسیِ فوق توسعهیافته میدیدند که امکانات یک کامپیوتر را درون خود جای داده است.
تونی و تیمش تقریباً مطمئن بودند که سیستمعامل این دستگاه، یک نسخه تقویت شده از سیستمعامل آیپاد است. اما اسکات و تیمش باور داشتند که یک نسخه کوتاه شده از سیستمعامل مک برای این دستگاه مناسب است. تیم اسکات عقیده داشت که سختافزار تلفن همراه آنقدر قوی است که بتواند از پس ورژن کوتاه شدهای از سیستمعامل مک بر بیاید. از این به بعد آنها روی نسخه فشردهای از مک کار کردند و اسم این نسخه فشرده شده را آیاواِس (iOS) گذاشتند. مدتی بعد تمامی فعالیتهای تیم تونی متوقف شد و تلاش همه روی آیاواس متمرکز شد.
از زمانی که فعالیتها روی آیاواس شروع شد، این جزئیات کار بودند که باید آماده میشد. یکی از این جزئیات نحوه باز کردن گوشی بود. چطور میشد از باز شدن اتفاقی گوشی، زمانی که در جیب قرار دارد جلوگیری کرد؟
ایده باز کردن قفل گوشی
فِرِدی انزرز (Freddy Anzures)، طراح رابط کاربری در اپل، راهحل باز کردن قفل گوشی جدید اپل را در غیرمنتظرهترین مکان پیدا کرد. یک روز، فِرِدی در هواپیما به سرویس بهداشتی مراجعه کرد. درب سرویس بهداشتی توجه او را جلب کرد. نحوه قفل کردن این در بسیار ساده بود؛ کافی بود تا دایره کوچکی را به سمت راست بکشید تا در بسته شود. در همین زمان بود که ایدهای به ذهن فِرِدی رسید که منجر به ویژگی معروف «باز کردن اسلایدی» اولین گوشی آیفون شد.
بعدها یک مهندس در اپل، نسخه اولیهای از آیفون را به دختر سه سالهاش داد. دخترش بدون معطلی آن را باز کرد. بنابراین وقتی یک بچه سه ساله بتواند آن را باز کند، همه میتوانند.
به صورت موازی، جانی آیو روی طراحی شکل ظاهری گوشی کار میکرد. او در ابتدا روی طراحی موسوم به استخر بیانتها (استخری بدون لبه) فکر میکرد. همچنین او قصد نداشت تا جایی برای جک سه میلیمتری هدفون در نظر بگیرد. طرح اصلی آیفون بعدها تغییر کرد، اما طرح اولیه جانی بسیار شبیه به محصول نهایی بود.
پردازنده سامسونگ روی آیفون
با طولانی شدن پروژه، حساسیت و خستگی کارمندان در اپل بیشتر شده بود. این موضوع غیرمنتظره نیست. از طرفی بیشتر ویژگیهای این گوشی مانند تکنولوژی چند لمسی، کاملاً جدید بود. از طرف دیگر پروژه کاملاً محرمانه بود، رقابت شدیدی در این بازار وجود داشت و زمان اندک بود. علاوه بر این موارد، تیم اپل تابحال گوشی همراه نساخته بودند و قرار بود بهترین گوشی ممکن تا آن زمان را بسازند. همچنین آنها باید یاد میگرفتند که چطور نسخه دقیقی از گوشیهای لمسی را با قابلیت تولید انبوه بسازند.
در فوریه سال ۲۰۰۶، تیم اپل هنوز پردازنده (CPU) که مغز گوشی همراه است را نداشتند و قرار بود که در طی یک سال آن را بسازند. آنها تصمیم گرفتند تا با شرکت سامسونگ (Samsung) همکاری کنند. اپل پیشتر با سامسونگ در ساخت چیپ الکترونیکی برای آیپاد همکاری کرده بود. در آن زمان سامسونگ پردازندههای مورد نیاز اپل را تنها در دستگاه گیرنده تلویزیون داشت. اپل بدون آنکه اشارهای به آیفون کند، از سامسونگ درخواست کرد تا طی شش ماه این پردازندهها را متناسب با نیاز آنها اصلاح کند.
مشکل کیبورد
در اوایل سال ۲۰۰۶، نرمافزار و سیستمعامل آیاواس بسیار پیشرفت کرده بود. تنها مشکل کیبورد گوشی بود. این کیبورد برای تایپ کردن بسیار کوچک بود و در تمامی آزمایشات اولیه شکست خورده بود. بدون داشتن یک کیبورد، تقریباً همه گوشی از کار میافتاد؛ این یعنی کل پروژه در خطر بود.
اسکات فورستال تمامی فعالیتها روی توسعه نرمافزارهای آیاواس را متوقف کرد و همه را مجبور کرد تا روی درست کردن کیبورد تمرکز کنند. همه اعضای تیم به مدت سه هفته متوالی روی کیبورد کار کردند. زمانی که وقت آزمایش کردن کیبوردهای ساخته شده توسط اعضا رسید، نتایج همچنان ناامیدکننده بود؛ اما زمانی که نوبت به آخرین مهندس یعنی کِن کُشِندا رسید، نتایج تغییر کرد.
کِن با استرس زیاد کیبورد را به اسکات داد و به طرز شگفتآوری این کیبورد درست عمل میکرد و دقیق بود. در این کیبورد از یک هوش مصنوعی ساده استفاده شده بود که متن تایپ شده توسط کاربر را حدس میزد. به طور مثال اگر شما حرف تی (T) را تایپ کنید، به احتمال زیاد حرف بعدی اِچ (H) خواهد بود؛ بنابراین کیبورد خود را آماده تماس برای ناحیه حرف اِچ میکرد؛ بدون اینکه ظاهر کیبورد تغییری کند. کن همچنین از لغتنامه (Dictionary) برای تقویت و اصلاح پیشنهادات کیبورد استفاده کرد. اگر ایده کن نبود، ممکن بود که پروژه آیفون دیگر موفق به ادامه حیات نشود.
فاجعه پردازنده
تنها سه ماه پیش از سررسید پروژه، پیادهسازی پردازندههای سفارشی از سامسونگ روی آیفون مشکلات زیادی داشت و باعث کار نکردن نرمافزار گوشی میشد. با زمان کم باقیمانده برای تیم، این موضوع فاجعه بود. مهندسین اپل هفت روز هفته را مشغول کار کردن بودند و برخی از آنها در دفتر کار خود میخوابیدند. فشار و استرس حداکثری باعث شده بود تا کارمندان بر سر یکدیگر داد بزنند. یکی از کارمندان عصبانی به قدری درِ دفتر خود را محکم بست که دستگیره در خراب و در دفترش حبس شد و مجبور شد تا با چوب بیسبال در را بشکند.
برخی از جنبههای دیگر آیفون هم بسیار دیرتر از زمان مقرر آماده شدند. به طور مثال، یکی از نرمافزارهای محبوب نصب شده روی آیفون به نام نقشه گوگل (Google Maps)، پس از آماده شدن آیفون به آن اضافه شد. همچنین جنس صفحه آیفون قرار بود مانند آیپاد از جنس پلاستیک باشد و پس از یک ماه از ارائه، تصمیم به استفاده از شیشه به جای پلاستیک گرفته شد.
قسمت سوم: روزی که دنیا را تغییر داد
نهم ژانویه سال ۲۰۰۷، زمان معرفی اولین گوشی آیفون فرا رسید. با این حال هنوز هیچ یک از اعضای اپل، پس از سالها کار کردن روی پروژه، نمیدانستند که نسخه نهایی آیفون به چه شکل خواهد بود.
زمانی که استیو جابز به روی صحنه رفت تا یکی از مهمترین ارائههای تاریخ فناوری را اجرا کند، آیفون مشکلاتی داشت که باید حل میشد و پردازنده مشکلدار آن تنها برای این ارائه آماده شده بود. این یعنی ممکن بود در حین ارائه، آیفون با مشکل مواجه شود. تیم آیفون در حالی که نفس خود را حبس کرده بود و استرس زیادی داشت، در سر جایشان نشستند و ارائه استیو جابز را تماشا کردند که اعلام کرد: «ما آن را آیفون مینامیم.»
ارائه ادامه پیدا کرد و جمعیت حاضر از تکنولوژی خیرهکننده آیفون متعجب شده بود و از ارائه استیو جابز لذت میبرد. زمانی که استیو جابز در حال نشان دادن نحوه ویرایش لیست مخاطبان بود، با خوشحالی نام تونی فادل، مدیر تیم آیپاد، را حذف کرد. او به طور غیرمستقیم به تونی اعلام کرد که اخراج شده است. اسکات فورستال اظهار داشت که هنگام تمرین کردن ارائه، استیو یکی از اسمها را به صورت تصادفی پاک میکرد که اسم تونی هیچ وقت در میان آنها نبود. برای مردم حاضر در ارائه، این ارائه نمایش گوشی بود که همه چیز را راحت و جذاب کرده بود؛ اما برای اعضای اپل، این موضوع حاکی از به وجود آمدن مشکل برای تونی بود.
نکته جالب دیگر در خصوص این ارائه، دعوت نشدن وین وسترمن بود؛ کسی که بدون نوآوری چند لمسیاش، گوشی آیفونی به وجود نمیآمد. استیو جابز در حین ارائه بیان کرد که تکنولوژی چند لمسی توسط شرکت اپل اختراع شده است. اتفاقات تونی و وین، خلاصهای از اتفاقات مشابه و دردناکی بود که برای بیشتر اعضای پروژه آیفون رخ داد.
فداکاری برای آیفون
پروژه آیفون آنچنان سخت و نفسگیر بود که باعث به هم خوردن ازدواج و به خطر افتادن سلامتی بسیاری از اعضای تیم آیفون شد. برخی از آنها به مدت چندین سال، هر روز هفته کار میکردند و حتی شبها نمیخوابیدند. اَندی گریگنن (Andy Grignon)، مهندس سابق اپل، در همین باره میگوید: «آیفون باعث شد تا من از همسرم جدا شوم. آن موقع، احتمالاً بدترین دوران حرفهای من بود. زیرا تیمی از باهوشترین افراد شکل گرفته بود که یک مأموریت غیرممکن و سررسیدهای غیرممکن داشت و به آنها گفته شده بود که آینده کل شرکت به این مأموریت بستگی دارد.
در واقع اینطور نبود که شما به صندلی خود تکیه دهید و بگویید که این قرار است یک روز به محصول بزرگی تبدیل شود. هر زمانی که شما چرخی میزدید، استرس داشتید که به احتمال زیاد با مرگ یک نرمافزار روبهرو شوید. این برای افراد متأهل بسیار سخت بود. در آن زمان تعداد زیادی از کارمندان از همسران خود جدا شدند.»
برخلاف این فداکاریها، دنیا توسط تکنولوژی آیفون شگفتزده شده بود و بسیاری از طرفداران برای خریداری این گوشی لحظه شماری میکردند و برای آن صف کشیده بودند.
آیفون نسل کاملاً جدیدی از تکنولوژی را خلق کرد
گوشی آیفون قدرت محاسباتی هزار برابر بیشتر از سفینه ناسا (NASA) در سال ۱۹۶۹ داشت که پای انسان را به ماه باز کرد. همچنین استفاده از آن بسیار راحت بود؛ به طوری که یک بچه هم با در دست گرفتن آن میتوانست از قابلیتهایش استفاده کند. امکاناتی مانند وبگردی ساده و تکنولوژی چند لمسی خازنی تعامل جدیدی را بین انسان و موبایل ایجاد کرده بود. به وسیله آیفون، آینده از راه رسیده بود؛ یک کامپیوتر جیبی.
هنری لمبرک (Henry Lamburuk)، مهندس نرمافزار در اپل، میگوید: «ما سیستمعامل مک را برداشتیم و آن را فشار دادیم تا تبدیل به یک جعبه کوچک شود.» آیفون همچنین دو سنسور مجاورت و شتابسنج داشت که اولی برای خاموش کردن صفحه گوشی و جلوگیری از لمس تصادفی در حین تماس تلفنی بود و دومی برای چرخش خودکار صفحه به حالت افقی و عمودی به کار میرفت.
امروزه شاید تمامی این امکانات در یک دستگاه به این کوچکی عادی باشد، اما در آن زمان باعث شده بود تا چیزی شبیه به جادو به نظر برسد.
اَپاستور
زمانی که هیاهوی اولیه آیفون تمام شد، فروش آن هم کاهش یافت. در همین زمان، اَپاستور (App Store) آیفون در جولای سال ۲۰۰۸ معرفی شد تا دوباره اوضاع بر وفق مراد آیفون پیش برود. اگر اپاستور ارائه نمیشد، آیفون در حد یک دستگاه جالب باقی میماند و هیچ وقت بیشتر از آن رشد نمیکرد.
بعد از یک سال از ارائه آیفون، این گوشی تنها یک صفحه اصلی و کلاً ۱۶ اپلیکیشن داشت. جالب است بدانید که اولین آیفون بسیاری از امکانات مانند قابلیت فیلمبرداری، اینترنت 3G، پیامهای چندرسانهای، کپی و پیست (Copy & Paste) و … را که گوشیهای آن زمان ارائه میدادند، نداشت.
این موضوع مهم نبود. شرکتهای باسابقه تولید تلفن همراه مانند نوکیا (Nokia) و بلکبری برای سالهای متمادی این ویژگیها را ارائه میکردند؛ اما تفاوت آنجایی رخ داد که برای اولین بار، تلفن همراه به یک صفحه سیاه و خالی بدون دکمه تغییر پیدا کرد.
از آنجایی که آیفون قادر به اجرای اپلیکیشنهای متفاوت بود، طراحان اپلیکیشن آیفون میتوانستند هر نرمافزاری را که بخواهند توسعه دهند. خلاقیت آنها مرزی جز توانایی سختافزار دستگاه و تصوراتشان نداشت. امروزه میلیونها اپلیکیشن مختلف نوشته شده و بازار اپلیکیشن موبایل تبدیل به یک حوزه بزرگ از تکنولوژی شده است.
پایان دوره گوشیهای دکمهای
شرکتهایی مانند نوکیا، بلکبری و پالم (Palm) تصور میکردند که همه چیز را میدانند؛ اما آنها نتوانستند آینده را ببینند. آنها فکر میکردند که همه چیز همین طور پیش خواهد رفت و زمانی که متوجه اشتباه خود شدند، کار از کار گذشته بود و دیگر نمیتوانستند در دنیای جدید تکنولوژی موفق شوند.
در همان زمان شرکت گوگل در حال کار بر روی گوشی هوشمند بلکبری با صفحه کلید فیزیکی (سختافزاری) بود. آنها زمانی که ارائه استیو جابز را دیدند، کار را تعطیل کردند و به گوشیهای تماملمسی روی آوردند. نتیجه منجر به شکلگیری اولین گوشی اندرویدی شد.
سخن پایانی
با گذشت زمان، مردم نسبت به نسخههای جدید آیفون سردتر شدهاند. شاید هم اکنون آنقدر گوشیهای همراه خوب هستند که دیگر نمیتوان توقع یک تغییر انقلابی را داشت. واضح است که دیگر اپل تنها شركت بازیگر در صنعت گوشیهای هوشمند نیست و رقابت در این حوزه بسیار شدید شده است. شاید هماکنون دستگاه انقلابی بعدی اپل در حال ساخت باشد. این موضوع را زمان مشخص خواهد کرد.
داستان شکلگیری اولین گوشی آیفون، داستان فداکاری، سختی شدید، مخاطره و پاداشهای بزرگ است که بخش مهمی از تکنولوژی و فرهنگ کنونی مردم جهان را شکل داده است. متأسفانه کمتر کسی میداند که چه افرادی این تکنولوژی بزرگ را خلق کردند و چه هزینههایی را متحمل شدند.
کِن کُشِندا، خالق کیبوردهای لمسی آیفون، میگوید: «امیدوارم همه شما از تکنولوژی استفاده کنید و لذت ببرید. ممکن است محصولاتی باشند که من آنها را درست کرده باشم. امیدوارم آنها برای شما مفید و معنادار باشد و راحتی را برایتان به ارمغان بیاورد. اگر اینطور است، پس من کارم را درست انجام دادهام.»
اگرچه استیو جابز تکنولوژیای اختراع نکرده است و از نظر کِن کشندا، بهترین فرد برای کار کردن نیست، اما برای استیو جابز ساختن محصولات عالی بسیار مهم بود. او بهترین افراد را برای ساختن این محصولات انتخاب میکرد و از آنها میخواست که روی آن تمرکز کنند. قطعاً بدون استیو جابز، هیچ وقت آیفون ساخته نمیشد.
از داپ اَپ تشکر میکنیم که مجموعه تکراسا را در تهیه این مقاله همراهی کرده است.
داپاپ اپلیکیشن پرداخت نقدی خرید است که به کسبوکارها کمک میکند تا تعداد مشتریان و تکرار خریدشان را افزایش دهند.
منابع: