تکنولوژیرشدرهبریمقالات شاخص

انران؛ بزرگ‌ترین کلاهبرداری تاریخ اخیر آمریکا

12 دقیقه زمان تقریبی خواندن

در زمانی که شرکت مایکروسافت با ۴۰ هزار کارمند ۲۲ میلیارد دلار درآمد داشت، یک شرکت با تنها ۱۹ هزار کارمند درآمدی برابر ۱۰۰ میلیارد دلار را در سال کسب کرده بود. شرکتی که با این میزان درآمد و رشد سالانه ارزش بورس، سوگلی وال استریت بود و به‌عنوان «شرکتی که هیچگاه باخت نمی‌دهد»، «نوآورترین شرکت آمریکایی» و «هفتمین شرکت بزرگ آمریکا» شناخته می‌شد. شرکت انران (انرون) ارزش قریب به ۷۰ میلیارد دلاری‌اش را از دست داد و ورشکست شد. شرکتی که جمعی از بهترین و باهوش‌ترین افراد را در اختیار خود داشت و بنا بود آینده انرژی نفت و گاز کشور را در اختیار داشته باشد اما طی ۲۴ روز شاهد انحطاط خود بود. انران چطور چنین سرنوشتی را برای خود رقم زد؟

اینفو انران

کنی بوی، سوگلی جرج بوش

شرکت انران در سال ۱۹۸۵ از ترکیب دو شرکت گاز طبیعی هیوستون (Houston) و اینترنورث (InterNorth) تشکیل شد و بعدها به انران تغییر نام پیدا کرد. انران یک شرکت تأمین انرژی انرژی و گاز طبیعی بود که بعدها به تجارت/ معاملات انرژی/ سرویس‌های اینترنتی و حتی معامله بر سر آب‌وهوا نیز ورود پیدا کرد.
بنیان‌گذار انران، کنت لی (Kenneth Lay)، که پیش از ترکیب دو شرکت در شرکت هیوستون سمت مدیریت ارشد را در دست داشت، به‌عنوان مدیر ارشد انران انتخاب شد. کنی لی که در خانواده‌ای فقیر به‌دنیا آمده بود، دوران کودکی و جوانی‌اش را به رویاپردازی درباره آینده و فرار از وضعیت خود می‌گذراند. رویاپردازی‌هایی که به واقعیت تبدیل شد و او را به شخصیتی برجسته در بخش انرژی (نفت و گاز) آمریکا تبدیل کرد. او تا جایی پیش رفت که توانست رابطه نزدیکی با رئیس جمهور وقت، جورج بوش پدر برقرار کند. صمیمیت او با خانواده بوش آنقدر زیاد بود که حتی جورج بوش پسر، کنی لی را کنی بوی (Kenny Boy) صدا می‌زد.

دو قمارباز، بنیان‌گذاران رسوایی انران

انران شرکت بسیار بزرگی بود که با نوآوری‌های خود انقلابی در صنعت انرژی و تجارت آن به وجود آورده بود. مدل کسب‌وکاری آنقدر پیچیده بود که افراد معمولی از آن سر در نمی‌آوردند، اما همه می‌دانستند که انران یک شرکت موفق است که هیچوقت نمی‌بازد. اما پشت پرده انران اتفاقاتی در حال رخ دادن بود که کسی از آن خبر نداشت.
اولین نشانه‌های دردسر از سال ۱۹۸۷ شروع شد. دو تاجر نفت شرکت انران با استفاده از سرمایه شرکت قمار کردند و پول‌های به‌دست آمده را به یک حساب جعلی منتقل کردند. آن‌ها با دستکاری کردن درآمدها این‌طور جلوه می‌دادند که شرکت درآمد بسیار زیادی را از راه تجارت کسب کرده است در صورتی که این پول از طریق قمار به‌دست آمده بود. حسابرسان شرکت متوجه اقدامات این دو کارمند شرکت شدند و مورد را به کنی لی گزارش دادند اما او واکنش بسیار عجیبی به این رسوایی نشان داد. لی نه تنها آن دو کارمند را اخراج نکرد، بلکه برای آن‌ها نامه‌ تشکر فرستاد و از آن‌ها درخواست کرد تا به آوردن پول به شرکت ادامه دهند.
زمانی که آن دو نفر به اتهام کلاهبرداری راهی دادگاه شدند، کنی لی به‌طور کلی اظهار بی‌اطلاعی کرد و مدعی بود از این اتفاق شوکه شده است. دو کارمند کلاهبردار زندانی شدند اما کنی لی با وجود اظهاراتش، متمایل بود فرد دیگری را به‌عنوان جایگزین آن‌ها در شرکت داشته باشد تا بتواند مانند آن دو نفر، پول وارد انران کند.

سودآوری، حتی در زیان

جفری اسکیلینگ، به‌عنوان کسی که سابقه کار در شرکت مشاوره مکنزی را داشت و پیش از این به‌عنوان مشاور با انران همکاری کرده بود، انتخاب کنی لی برای انجام این مأموریت بود. لی در سال ۱۹۹۰ شرکت مالی انران را ایجاد و ریاست آن را به اسکیلینگ واگذار کرد. اسکیلینگ در بهترین زمان ممکن وارد انران شده بود: حداقل نظارت روی سازوکارهای شرکتی وجود داشت و حباب دات کام در اوج خود بود. این یعنی شرکت‌هایی با ارزش سهام عجیب و غریب، دیگر عجیب و غریب به‌نظر نمی‌رسیدند. اما اسکیلینگ چطور می‌توانست بدون آن‌که مانند آن دو کارمند زندانی به وضوح قانون را زیر پا بگذارد، خواسته لی را عملی کند و سود شرکت را افزایش دهد؟
اسکیلینگ برای این کار از یک استراتژی‌ در حسابداری به نام Mark-To- Market و یا مبتنی بر ارزش بازار استفاده کرد. یکی از مزایای این روش این بود که حسابداران انران با استفاده از آن می‌توانستند سود مورد انتظار یک معامله را به‌عنوان سود به‌دست آمده ثبت کنند. یعنی اگر پیش‌بینی می‌کردند با عقد یک قرارداد ۱۰۰ میلیون دلار سود به‌دست خواهند آورد، این مقدار را به‌عنوان سود به‌دست آمده ثبت می‌کردند؛ حتی اگر معامله شکست می‌خورد و هیچ سودی نداشت. این شیوه ابداع اسکیلینگ نبود و به‌عنوان یک شیوه رایج و تأییدشده در حسابداری مورد استفاده قرار می‌گرفت. اما سال‌ها قبل به دلیل تأثیری که در ایجاد رکود بزرگ آمریکا داشت، منسوخ شده بود و در سال ۱۹۹۲ تأییدیه کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا را دریافت کرد و دوباره مورد استفاده قرار گرفت. استفاده از این روش شفافیت در حسابداری را کاهش می‌داد و می‌شد به راحتی حساب‌ها را دستکاری کرد. رشد غیرمعمول سود سالانه انران که سرمایه‌گذاران بسیاری را به خود جذب کرده بود چیزی بیشتر از یک توهم نبود.

سود-زیان

بدهی‌ای وجود ندارد!

با این وجود که انران سودهای پیش‌بینی شده را به‌عنوان سود به‌دست آمده به سرمایه‌گذاران نشان می‌داد و به‌نظر می‌آمد سود سالانه بسیار بالایی دارد، بدهی‌ها سر جای خود بودند چرا که پولی برای جبران آن‌ها وجود نداشت. نقشه پنهان کردن این بدهی‌ها توسط اندرو فستو، مدیر ارشد مالی انران طراحی شد. او از یک شرکت دیگر به‌عنوان واسطه استفاده می‌کرد و بدهی‌ها به آن شرکت منتقل می‌شد. به این ترتیب، ضرر وارد شده گزارش نمی‌شد و این‌طور به‌نظر می‌رسید که وضع مالی انران از سلامت کامل برخوردار است. اما آیا به همین سادگی می‌شد تخلفاتی به این بزرگی در حسابداری یک شرکت انجام داد بدون آن‌که هیچ کسی متوجه آن شود؟
برای اطمینان از سلامت اوضاع مالی انران لازم بود تا یک شرکت حسابرسی معتبر بر سازوکار حسابداری آن نظارت کند. چند شرکت حسابرسی مشهور در آمریکا برای این کار وجود داشتند که یکی از این شرکت‌ها، شرکت آرتور اندرسون (Arthur Anderson) بود. این شرکت در میان پنج شرکت بزرگ حسابداری آمریکا در آن زمان قرار داشت و از اعتبار بسیار زیادی برخوردار بود. بنابراین اگر مهر تأیید آرتور اندرسون روی گزارش‌های حسابداری انران زده می‌شد، سرمایه‌گذاران بدون شک به این شرکت اعتماد می‌کردند. اما انران با استفاده از شیوه مبتنی بر ارزش بازار به صورتی آشکار مرتکب تخلف شده بود. پس چطور می‌توانست تأییدیه آرتور اندرسون را دریافت کند؟
انران با استفاده از راه‌حل ساده رشوه دادن به شرکت آرتور اندرسون، توانست از مهر تأیید یک شرکت حسابرسی بسیار معتبر برخوردار شود.

فلسفه داروینی: انتخاب طبیعی

انران با استفاده از این شیوه‌ها به رشد اعجاب‌آور خود ادامه می‌داد و تعداد بسیار زیادی از افراد را به خرید سهام خود مجاب می‌کرد. کارمندان انران نیز با انگیزه به کار خود ادامه می‌دادند و سرعت بالای رشد شرکت، غیرقابل باور به‌نظر می‌رسید. اما آیا انران می‌توانست همانطور که مردم و سرمایه‌گذاران را تحت تأثیر قرار داده بود، برای کارمندان شرکت خودش نیز این توهم را به وجود بیاورد که همه چیز در شرکت درست پیش می‌رود؟ به‌نظر می‌رسد اسکیلینگ آنچنان علاقه‌ای به تشویق زیردستان خود نداشته و معتقد بود تنها انگیزه آن‌ها، پول است. او به فلسفه داروینی و انتخاب طبیعی باور داشت و این فلسفه را در انران نیز پیاده کرده بود. او به کارمندان شرکت از ۱ تا ۵ نمره می‌داد که ۱ بهترین و ۵ بدترین نمره بود. با این استراتژی حداقل ۱۰٪ از کارمندان نمره ۵ را دریافت می‌کردند و این نمره به اخراج آن‌ها منتهی می‌شد. همین موضوع بدل به انگیزه‌ای قوی برای کارمندان شده بود تا وارد رقابتی بسیار سنگین با همکاران خود شوند تا هر طور که شده نمره خوبی کسب کنند و کارشان را از دست ندهند. آن‌ها حتی روزانه ۱۸ ساعت کار می‌کردند تا بتوانند پابه‌پای همکاران خود پیش بروند.
اما این سختگیری‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شد. انران کارمندانی را که از طرق مختلف به وجود مشکلی در سازوکار انران پی می‌بردند و اعتراض می‌کردند، اخراج می‌کرد. با سه برابر شدن ارزش سهام انران طی دو سال، سرمایه‌گذاری روی این شرکت بسیار معقول و هوشمندانه به‌نظر می‌رسید. بنابراین انران از کارمندان خود نیز برای خرید سهام دعوت می‌کرد؛ این در حالی بود که مدیران انران می‌دانستند سهام انران ضررده خواهد بود. با این وجود، انران درصدد بود تا کارش را در حوزه‌های دیگر نیز گسترش دهد و تا جایی پیش برود که به‌عنوان نوآورترین شرکت آمریکایی از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ شناخته شود.

نوآورترین شرکت آمریکایی؟

در سال ۱۹۹۹ بخش آنلاین انران تحت یک وب‌سایت معاملات الکترونیکی انران راه‌اندازی شد که تمرکز آن معامله انرژی به‌عنوان کالا بود. در انران آنلاین، انران طرف مقابل هر تراکنش بود و مشتری‌ها به وجهه مثبت و اعتبار انران جذب می‌شدند. حتی تحلیل‌گرانی که وظیفه داشتند سازوکار انران را به دقت مورد بررسی قرار دهند نیز با طلسم انران جادو شده بودند و زنگ خطر را نمی‌دیدند. با استفاده از همین حمایت‌ها، انران پرو‌ژه‌های بلندپروازانه توسعه‌ای را در دستور کار قرار داد که او را به نوآورترین شرکت آمریکایی در یک بازه زمانی تبدیل کرد.
انران همچنین یک شرکت خدمات پهنای باند (Enron Broadband Services) را تأسیس کرده بود. در آن زمان اینترنت بسیار مورد توجه بود و کافی بود که کسب‌وکار شما نام اینترنت یا پهنای باند را در کنار خود داشته باشد تا ارزش سهام شما رشد زیادی بکند. انران قصد داشت پهنای باند را در نهایت به یک کالای قابل مبادله مثل گاز تبدیل کند و حتی گفته بود تکنولوژی‌ای را برای این کار می‌سازد. در همین راستا در سال ۲۰۰۰ که کسب‌وکارهای آنلاین روی بورس بودند، انران نیز با استفاده از این موقعیت و به وسیله شرکت خدمات پهنای باند خود تصمیم گرفت به بازار VOD، که یک بازار رو به رشد بود، ورود پیدا کند. بنابراین با شرکت فروشگاه‌های زنجیره‌ای اجاره ویدئو بلاک باستر برای را‌ه‌اندازی سرویس VOD وارد معامله شد. بلاک باستر یک شرکت بسیار بزرگ و معروف بود و انران پیش‌بینی می‌کرد ارائه سرویس VOD با این شرکت سود بسیار بالایی خواهد داشت.
انران وعده انجام این کار را داده بود و سودی معادل ۱۱۰ میلیون دلار را برای خود ثبت کرد. اما از آن جایی که انجام چنین کاری ممکن نبود و انران نیز نتوانسته بود تکنولوژی لازم برای به اشتراک‌گذاری پهنای باند را تأمین کند، قرارداد بعد از چند ماه با شکست مواجه شد. این در حالی بود که انران ادعا می‌کرد بلاک باستر به وعده خود مبنی بر فراهم کردن محتوای ویدئویی عمل نکرده است.

برای مطالعه بیشتر بخوانید: بلاک باستر؛ چگونه شکست بخوریم؟

بعد از شکست پروژه بلاک باستر و اشتراک پهنای باند، انران یکی از عجیب‌ترین تجارت‌ها را آغاز کرد: تجارت آب‌وهوا. یعنی قصد داشتند با شرط‌ بندی و قمار بر سر پیش‌بینی آب‌وهوا به درآمد برسند. شاید غیرقابل قبول به‌نظر بیاید اما تمام این فعالیت‌ها به‌عنوان فعالیت‌هایی نوآورانه از سمت انران در نظر گرفته می‌شد. تا جایی که این شرکت برای ۶ سال متوالی (۱۹۹۶-۲۰۰۱) به‌عنوان نوآورترین شرکت آمریکایی در مجله فورچون معرفی شد. همه چیز در بهترین وضعیت خود به‌نظر می‌رسید به‌جز واقعیت پشت پرده‌ای که انران از عموم مخفی کرده بود. اما دیری نپایید که شک و تردیدها بروز پیدا کرد.

نوآورترین

انران چه‌کار می‌کند؟!

اولین نفری که به چنین موفقیت‌های چشمگیری شک کرد، بتنی مک لین (Bethany McLean)، خبرنگار مجله فورچون بود. برای او سوال شده بود که چطور انران توانسته تنها به فاصله ۵ سال از رتبه ۱۴۱ بزرگ‌ترین شرکت‌های آمریکایی مجله فورچون به رتبه ۷ ارتقا پیدا کند. او که قصد داشت مقاله‌آی درباره انران بنویسد تصمیم گرفت با مدیران انران تماس برقرار کند و پرسش‌های خود را از آنان بپرسد. این پرسش‌ها پرسش‌هایی ساده در مورد نحوه درآمدزایی انران بودند اما بتنی نتوانست طی مکالمه تلفنی با جفری اسکیلینگ به پاسخی برسد. اما اسکیلینگ با این عذر که از سازوکارهای حسابداری و مالی شرکت خبر ندارد، به او پاسخ شفافی نداد و او را به اندرو فستو معرفی کرد. آن‌ها ساعت‌ها اسناد را بررسی کردند اما مک‌لین باز هم نتوانست سازوکار انران را درک کند تا بتواند درباره آن بنویسد. فستو نیز خیلی به این مسئله اهمیت نمی‌داد برایش مهم نبود آن خبرنگار چه چیزهایی را درباره انران می‌نویسد. «فقط کاری کن بد به‌نظر نیاییم» جمله‌ای بود که فستو به خبرنگار گفته بود.
بتنی مک‌لین نیز در سال ۲۰۰۱ مقاله‌ای را تحت عنوان «آیا انران بیش از حد قیمت‌گذاری شده است؟» منتشر کرده بود که در آن نشان می‌داد حتی تحلیل‌گران حرفه‌ای هم نمی‌توانند بفهمند درآمد انران از کجا تأمین می‌شود. او در آن زمان به کلاهبردار بودن انران شک نکرده بود اما می‌دانست که سهام بسیار بالای انران عدد معقولی ندارد. او بعدها و در سال ۲۰۰۳ کتاب «باهوش‌ترین افراد حاضر در اتاق» را درباره کلاهبرداری انران نوشت که فیلم مستند آن نیز ساخته شد. اما کلاهبرداری انران واقعاً چطور کشف شد؟

آژیرهای خطر

بعد از ترکیدن حباب دات کام در سال ۲۰۰۰، تحلیل‌گران اقتصادی، برنامه‌های مالی کسب‌وکارها را زیر سوال بردند تا بدانند منابع درآمدی اصلی شرکت‌ها از کجا تأمین می‌شود. در همان زمان داستان‌هایی درباره استفاده شرکت‌های انرژی از حسابداری مبتنی بر ارزش بازار سر زبان‌ها افتاده بود که باعث شده بود تحلیل‌گران به سود زیاد انران مخصوصاً در بخش آنلاین شک کنند. چراکه دیگر کسب‌وکارهای آنلاین در اثر ترکیدن حباب دات کام، قلع‌وقمع شده بودند. در کنار این‌ها لی و اسکیلینگ در حال فروش سهام خود بودند که شک و تردید را نسبت به آن‌ها افزایش می‌داد. از همه مهم‌تر آن‌که انران دقیقا در زمانی که باید به سوددهی می‌رسید با کوهی از بدهی مواجه شده بود که او را به تعدیل نیروهایش وادار کرده بود.
در سال ۲۰۰۱ یک محقق گزارش درآمد ۴.۸ میلیارد دلاری انران را مورد بررسی قرار داد و متوجه نکته جالبی شد. از این میزان درآمد که برای انران ثبت شده بود، ۲ میلیارد دلار از سپرده مشتریان ،۱ میلیارد دلار از فروش موجودی‌های شرکت و ۱.۵ میلیارد دلار از پیش‌پرداخت پروژه‌های مختلف به‌دست آمده بود. این نکته برای تحلیل‌گران روشن شد که در انران، داستانی متفاوت با آنچه نشان می‌دهند در جریان است.
لو رفتن این داستان‌های پشت پرده حتی صدای اعتراض کارمندان انران را نیز بلند کرد. آن‌ها از اسکیلینگ می‌پرسیدند برای رسیدن به درآمدی یک میلیارد دلاری در سال که وعده آن را داده بود، چه استراتژی‌ای در ذهن دارد؟ او هم بدون پذیرش هیچ مسئولیتی گفت: «شما را برای همین کار استخدام کرده‌ام». تمام این عوامل سبب شد تا سهام انران تنها طی ۲ ماه کاهش ۳۲ درصدی داشته باشد. فشار بسیار زیادی روی مدیران انران وجود داشت اما شرکت باید به اهداف سه ماه‌اش می‌رسید. بنابراین تصمیم گرفت کار دیگری را راه بیندازد.

انران صاحب کالیفرنیا می‌شود

هدف بعدی انران، کالیفرنیا بود. انران با یک شرکت برق و گاز ترکیب شد و توانست به موقعیت جغرافیایی کالیفرنیا دسترسی پیدا کند؛ یعنی با مقررات‌زدایی از بازار برق کالیفرنیا توانست کنترل برق آن ایالت را در دست بگیرد. کارمندان انران بازار الکتریسیته را دستکاری می‌کردند که باعث قطعی‌های گسترده برق می‌شد. آن‌ها با قطع کردن برق، تقاضا و به تبع آن، قیمت برق را افزایش می‌دادند و پول زیادی را به جیب می‌زدند. آن‌ها حتی از نیروگاه‌های برق می‌خواستند بهانه‌ای بتراشند و برق منطقه را برای چند ساعت قطع کنند تا قیمت و تقاضا برای آن بیشتر شود. آ‌ن‌ها نقشه برق و گاز کل منطقه را در اختیار داشتند و می‌توانستند به راحتی قطعی‌ها و وصلی‌ها را کنترل کنند و تا آخرین اسکناس پول را از جیب ساکنین کالیفرنیا بیرون بکشند.
کنی لی در این باره گفته بود: «مهم نیست شما کالیفرنیایی‌ها چند قانون دارید. من افراد باهوشی را در اختیار دارم که می‌توانند در هر صورتی از شما پول به‌دست بیاورند.»
این معامله در عرض یک سال، ۳۰ میلیارد دلار به ایالت کالیفرنیا ضرر وارد کرد. اما چرا دولت جلوی انران را نمی‌گرفت؟
رئیس جمهور وقت، جورج بوش، حامی و دوست کنی لی بود که از دخالت در این امر با این عذر که تأثیری نخواهد داشت، خودداری کرد. تا جایی پیش رفت که خود اهالی کالیفرنیا دست‌به‌کار شدند و با جایگزینی فرماندار کالیفرنیا، قرارداد این ایالت با انران را خاتمه دادند.
بعد از این ماجرا و در سال ۲۰۰۱، اسکیلینگ به‌عنوان مدیر ارشد اجرایی انران انتخاب شد در حالی که صندلی رئیس هیئت مدیره همچنان متعلق به کنی لی بود. با این همه چند ماه بعد اسکیلینگ که به آشکار شدن کلاهبرداری‌های انران شک کرده بود، برای آن که وانمود کند در دوره مدیریت او مشکلی وجود نداشته، از سمت خود استعفا داد. سپس لی جایگزین اسکیلینگ شد. با تمام این اتفاقات، سهام انران روزبه‌روز کم‌تر و کم‌تر می‌شد.

انران

ورشکستگی، پایانی اجتناب ناپذیر

انران برای جلوگیری از ضرر بیشتر، کارمندان خود را از فروش سهام‌شان به مدت ۳۰ روز منع کرد. در همین حین، کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا که خود شیوه حسابداری مبتنی برارزش بازار را تأیید کرده بود، بررسی حساب‌های انران و شرکت‌های وابسته به آن را آغاز کرد. در حین این بازرسی‌ها فستو اخراج شد و دیگر تنها امید انران وعده یک شرکت دیگر به نام Dynegy بود که قصد داشت با انران ترکیب شود اما با آشکار شدن بدهی‌ها و سقوط ارزش سهام، از پیشنهاد خود صرف‌نظر کرد و انران به ته دره ورشکستگی پرتاب شد و دیگر هرگز نجات پیدا نکرد.
متهمین اصلی پرونده انران، شرکت حسابرسی آرتور اندرسون، کنی لی، اندرو فستو و جفری اسکیلینگ بودند. آرتور اندرسون به از بین بردن اسناد مالی انران برای مخفی کردن آن‌ها از بازرسان کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا متهم شد و با این رسوایی دیگر مهر تأیید او پای قرارداد هیچ شرکتی اعتبار نداشت و عمر این شرکت به پایان رسید.
کنی لی به توطئه درونی و کلاهبرداری متهم شد اما پیش از آن‌که حکمش اجرا شود، در اثر سکته قلبی جان خود را از دست داد.
اندرو فستو به گذراندن ۵ سال در زندان متهم شد و از سال ۲۰۱۱ آزاد است.
اما سنگین‌ترین حکم برای جفری اسکیلینگ بریده شد و آن ۲۴ سال زندان و ۴۲ میلیون دلار غرامت بود. البته اسکیلینگ زودتر از موعد و در سال ۲۰۱۹ از زندان آزاد شد و تصمیم دارد کسب‌وکاری جدید راه بیندازد.
اما پرداخت غرامت و زندانی شدن عاملین این کلاهبرداری نمی‌توانست به تنهایی کافی باشد و لازم بود تا برای جلوگیری از رخدادهای مشابه، تغییراتی در قوانین و ضوابط ایجاد شود. مجازات تخریب و تغییر گزاره‌های مالی و جعل مدارک برای سهامداران بسیار سنگین‌تر از قبل شد. استقلال هیئت مدیره شرکت‌ها افزایش یافت و نظارت روی شرکت‌های حسابرسی شدیدتر شد.

شکست انسانیت

داستان انران، داستان شکست است. نه یک شکست مالی بلکه یک بحران انسانی که زندگی تعداد زیادی از افراد بی‌گناه را تحت‌الشعاع قرار داد. میلیاردها پول دزدیده شد، هزاران نفر بیکار شدند، چند ده محاکمه در دادگاه انجام شد و حتی یک نفر از کارمندان انران خودکشی کرد. همه این‌ها در شرکتی اتفاق افتاد که آنقدر موفق بود که هیچکس لحظه‌ای امکان شکست آن را نمی‌داد و سرمایه‌گذاری روی این شرکت عاقلانه‌ترین کار به‌نظر می‌رسید. کارمندان شرکت مسحور طلسم اسکیلینگ شدند و طمع‌شان برای پول بیشتر، چشم آن‌ها را روی هر مشکل احتمالی بسته بود. انران با پیچیده کردن کسب‌وکار خود و با گیج کردن سهامداران آن‌ها را در موقعیتی قرار داد که تنها توجه‌شان به نرخ بالای سود سالانه انران جلب شود و هیچ چیز را زیر سوال نبرند. اما داستان انران نشان می‌دهد که هر شرکتی، هر چند معتبر، بزرگ و با ارزش زیاد ممکن است دچار رسوایی‌هایی از این دست شود.

منابع:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *