برای بسیاری از صاحبان کسبوکار و استارتاپها پیش آمده است که با جذب کارآموز یا نیروی تازه فارغ التحصیل شده از دانشگاه با مشکل فزونی اعتماد به نفس و عمق کم دانش این افراد مواجه شوند. به این اثر روانشناختی که از عدم توانایی فرد در تخمین تواناییهایش ناشی میشود اثر دانینگ-کروگر میگویند.
این اثر توضیح میدهد در ابتدا اعتماد به نفس این افراد بسیار بالا و دانش آن ها کم است اما با گذشت زمان این اعتماد به نفس کم شده و فرد به دانش کم خود پی میبرد. اما پس از گذشت دوران یادگیری کم کم اعتماد به نفس فرد همراه با دانش او شروع به رشد میکند.
دانینگ-کروگر از یک برتری خیالی میگوید که اکثریت مردم آن را تجربه کردهاند. زمانی که دور میز شام نشسته و شخصی شروع به اظهار نظرهای اشتباه میکند، همه افراد نسبت به ادعاهای اشتباه او آگاهند ولی شخص حاضر به پذیرش نیست. واقعیت این است که هر چه کمتر درباره موضوعی دانش داشته باشید، بیشتر نسبت به آن مدعی هستید. اما به محض کسب تجربه متوجه به نیاز به یادگیری بیشتر خود میشوید.
این تئوری ابتدا توسط دیوید دانینگ (David Dunning) و جاستین کروگر (Justin Kruger) در سال ۱۹۹۹ پس از مطالعه پرونده دزدی شخصی از بانک مطرح شد. این شخص برای دزدی به این گمان که خاصیت شیمیایی آبلیمو مانند جوهر نامرئی عمل میکند صورت خود را با آبلیمو پوشانده بود تا توسط دوربینهای مداربسته شناسایی نشود. مطالعات بعدی دانینگ و کروگر روی دانشجویان کارشناسی بود که در زمینه روانشناسی دوره میگذراندند. آنها ابتدا از دانشجویان خودارزیابی کرده و سپس از آنها خواستند که رتبه خود را در این کلاس بسنجند. دانشجویان خوب رتبه خود را کمتر از رتبه واقعی حدس زده و دانشجویان سطح پایینتر رتبه خود را بیشتر از واقعیت اعلام کردند. البته که آنها رتبه خود را بیشتر از رتبه حدس زده شده توسط دانشجویان خوب نگفته بودند.
نمودار دانینگ-کروگر به شناخت بیشتر و بهتر افراد نسبت به دانش و آگاهیشان از امور مختلف کمک میکند.